سنایی غزنوی (غزلیات)/سینه مکن گرچه سمن سینهای
سینه مکن گرچه سمن سینهای | زان که نه مهری که همه کینهای | |||||
خوی تو برنده چون ناخن برست | گر چه پذیرنده چو آیینهای | |||||
حسن تو دامست ولیکن ترا | دام چه سودست که بی چینهای | |||||
من سوی تو شنبه و تو نزد من | چون سوی کودک شب آدینهای | |||||
دی چو گلی بودی و امروز باز | خار دلی و خسک سینهای | |||||
پخته نگردی تو به دوزخ همی | هیچ ندانی که چو خامینهای | |||||
رو که در این راه تو تر دامنی | گویی در آب روان چینهای | |||||
گفتمت امسال شدی به ز پار | رو که همان احمد پارینهای | |||||
رو به گله باز شو ایرا هنوز | در خور پیوند سنایی نهای |