سنایی غزنوی (غزلیات)/عاشقم بر لعل شکرخای تو
عاشقم بر لعل شکرخای تو | فتنهام بر قامت رعنای تو | |||||
ماه بر راه اوفتاد از روی تو | سرو شرمنده شد از بالای تو | |||||
پوست در تن خشک دارم همچو چنگ | از هوای چنگ روح افزای تو | |||||
جان من شد مسکن رنج و بلا | تا دل مسکین من شد جای تو | |||||
مرده را زنده کنی ز آوای خویش | پس دم عیسی شدست آوای تو | |||||
باز بنما روی خود ایماهروی | گر پی وصلت بود سودای تو | |||||
تو دهی بوسه همی بر چنگ خویش | من دهم بوسه همی بر پای تو | |||||
گر سنایی گه گهی توبه کند | توبهی او بشکند لبهای تو |