سنایی غزنوی (غزلیات)/غریب و عاشقم بر من نظر کن

سنایی غزنوی (غزلیات) از سنایی غزنوی
(غریب و عاشقم بر من نظر کن)
  غریب و عاشقم بر من نظر کن به نزد عاشقان یک شب گذر کن  
  ببین آن روی زرد و چشم گریان ز بد عهدی دل خود را خبر کن  
  ترا رخصت که داد ای مهر پرور که جان عاشقان زیر و زبر کن  
  نه بس کاریست کشتن عاشقان را برو فرمان بر و کار دگر کن  
  سنایی رفت و با خود برد هجران تو نامش عاشق خسته جگر کن  
  ولیکن چون سحرگاهان بنالد ز آه او سحرگاهان حذر کن