سنایی غزنوی (غزلیات)/ما باز دگر باره برستیم ز غمها
ما باز دگر باره برستیم ز غمها | در بادیهی عشق نهادیم قدمها | |||||
کندیم ز دل بیخ هواها و هوسها | دادیم به خود راه بلاها و المها | |||||
اول به تکلف بنوشتیم کتبها | و آخر ز تحیر بشکستیم قلمها | |||||
لبیک زدیم از سر دعوی چو سنایی | بر عقل زدیم از جهت عجز رقمها | |||||
اسباب صنمهاست چو احرام گرفتیم | در شرط نباشد که پرستیم صنمها |