سنایی غزنوی (غزلیات)/من نه ارزیزم ز کان انگیخته
من نه ارزیزم ز کان انگیخته | من عزیزم از فلک بگریخته | |||||
چرخ در بالام گوهر تافته | طبع در پهنام عنبر بیخته | |||||
آسمان رنگم ولیک از روی شکل | آفتابی از هلال آویخته | |||||
از برای کسب آب روی خویش | آبروی خود به عمدا ریخته | |||||
از برای خدمت آزادگان | با همه کس همچو آب آمیخته |