| | | | | | |
|
میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید |
|
مملکت بر وی سهی شد ملک بر وی آرمید |
|
|
نامه آن نامهست کاکنون عاشقی خواهد نوشت |
|
پرده آن پردهست کاکنون عاشقی خواهد درید |
|
|
دلبران را جان همی بر روی او باید فشاند |
|
نوخطان را می همی بر یاد او باید چشید |
|
|
آفت جانهای ما شد خط دلبندش ولیک |
|
آفت جان را ز بت رویان به جان باید خرید |
|
|
گویی اکنون راست شد «والشمس» اندر آسمان |
|
آیت «واللیل» کرد و «الضحاش» اندر کشید |
|
|
گر ز مرد گرد بیجادهش پدید آمد چه شد |
|
خرمی باید که اندر سبزه زیباتر نبید |
|
|
هر چه عمرش بیش گردد بیش گرداند زمان |
|
چون غزلهای سنایی تری اندر وی پدید |
|
|
کی تبه گرداندش هرگز به دست روزگار |
|
صورتی کایزد برای عشقبازی آفرید |
|