سنایی غزنوی (غزلیات)/نور رخ تو قمر ندارد
نور رخ تو قمر ندارد | شیرینی تو شکر ندارد | |||||
خوش باد عشق خوبرویی | کز خوبی او خبر ندارد | |||||
دارندهی شرق و غرب سلطان | والله که چو تو دگر ندارد | |||||
رضوان بهشت حق یقینم | چون تو به سزا پسر ندارد | |||||
خوبی که بدو رسید بتوان | باغی باشد که در ندارد | |||||
با زر بزید به کام عاشق | پس چون کند آنکه زر ندارد | |||||
بی وصل تو بود عاشقانت | چون شخص بود که سر ندارد | |||||
رو خوبی کن چنانکه خوبی | کاین خوبی دیر بر ندارد | |||||
هر چند نصیحت سنایی | نزد تو بسی خطر ندارد |