سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/آن خداوندی که عالم آن اوست
آن خداوندی که عالم آن اوست | جسم و جان در قبضهی فرمان اوست | |||||
سورهی حمد و ثنای او بخوان | کیت عز و علا در شان اوست | |||||
گر ز دست دیگری نعمت خوری | شکر او میکن که نعمت آن اوست | |||||
بر زمین هر ذرهی خاکی که هست | آب خورد فیض چون باران اوست | |||||
از عطای او به ایمان شد عزیز | جان چون یوسف که تن زندان اوست | |||||
بر من و بر تو اگر رحمت کند | این نه استحقاق ما، احسان اوست | |||||
از جهان کمتر ثناگوی وی است | سیف فرغانی که این دیوان اوست |