| | | | | | |
|
زهی از نور روی تو چراغ آسمان روشن |
|
تو روشن کردهای او را و او کرده جهان روشن |
|
|
اگر نه مقتبس بودی به روز از شمع رخسارت |
|
نبودی در شب تیره چراغ آسمان روشن |
|
|
چراغ خانهی دل شد ضیای نور روی تو |
|
وگرنه خانهی دل را نکردی نور جان روشن |
|
|
جواز از موی و روی تو همی یابند روز و شب |
|
که در آفاق میگردند این تاریک و آن روشن |
|
|
اگر با آتش عشقت وزد بادی برو شاید |
|
که خاک تیره دل گردد چو آب دیدگان روشن |
|
|
چو با خورشید روی تو دلش گرم است، عاشق را |
|
نفس چون صبح روشن دل برآید از دهان روشن |
|
|
اگر از آتش روی تو تابی بر هوا آید |
|
کند ابر بهاری را چو آب اندر خزان روشن |
|
|
وگر از ابر لطف تو به من بر سایهای افتد |
|
چو خورشید یقین گردد دل من بیگمان روشن |
|
|
میان مجلس مستان اگر تو در کنار آیی |
|
به بوسه میتوان خوردن شرابی زان لبان روشن |
|
|
قدت در مجمع خوبان چو سرو اندر چمن زیبا |
|
رخت بر صفحهی رویت چو گل در گلستان روشن |
|
|
خطت همچون شب و در وی رخی چون ماه تابنده |
|
براتت رایج است اکنون که بنمودی نشان روشن |
|
|
دهان چون پسته و در وی سخن همچون شکر شیرین |
|
رخت را رنگ گلنار و لبت چون ناردان روشن |
|
|
کمان ابروت بر دل خدنگی زد کزو هر دم |
|
مرا تیر مژه گردد به خون همچون سنان روشن |
|
|
من اشتر دل اگر یابم تو را در گردن آویزم |
|
جرس وارو کنم هر دم ز درد دل فغان روشن |
|
|
اگر خاک سر کویت دمی با سرمه آمیزد |
|
به ره بینی شود چون چشم میل سرمهدان روشن |
|
|
مرا بی ترک سر وصلت میسر گردد ار باشد |
|
ز شیرینی دهن تلخ و ز تاریکی مکان روشن |
|
|
فراقت آنچه با من کرد پنهان در شب تیره |
|
کجا گفتن توان پیدا، کجا کردن توان روشن؟ |
|
|
رخ همچون قمر بنما ز زلف همچو شب ای جان |
|
که تا گردد به نزد خلق عذر عاشقان روشن |
|
|
چو در وصف جمال تو نویسم شعر خود، گردد |
|
مرا همچون ید بیضا قلم اندر بنان روشن |
|
|
مرا در شب نمیباید چراغ مه که میگردد |
|
به یاد روز وصل تو شبم خورشیدسان روشن |
|
|
ز بهر سوختن پیشت چه مردانه قدم باشد |
|
ز جیب شمع بر کردن سری چون ریسمان روشن |
|
|
ز نور عشق تو ناگه دلم چون روز روشن شد |
|
بسان تیرهشب کز برق گردد ناگهان روشن |
|
|
ز حسنت نور رو کم گشت مر خوبان عالم را |
|
چو شد خورشید پیدا مه نباشد آنچنان روشن |
|
|
به هر مجلس که جمع آیند خوبان همچو استاره |
|
تو با آن روی پر نوری چو ماه اندر میان روشن ... |
|