| | | | | | |
|
«جهانی گشتهام جان جهانی کردهام پیدا» |
|
خماریننرگسی شکردهانی کردهام پیدا |
|
|
بتی لبقند و سیمینساعد و نسرینبناگوشی |
|
بلورینساق و قامتخیزرانی کردهام پیدا |
|
|
دلی دادم ز دست و دلربایی برگزیدستم |
|
بتی شنگول و چینچینگیسوانی کردهام پیدا |
|
|
سمنآغوش دلداری که از چاه زنخدانش |
|
چو خضر آب حیات جاودانی کردهام پیدا |
|
|
دهانش مختصر چون نقطه و من از دو گیسویش |
|
چه خوب امشب مطوّل داستانی کردهام پیدا |
|
|
مرا از سینه باید ساخت آماج خدنگ وی |
|
که ماهی مهشکن ابروکمانی کردهام پیدا |
|
|
خدنگ غمزه را زیبد که آماجش بود سینه |
|
چو ترکی تیرمژگان ترکمانی کردهام پیدا |
|
|
اگرچه پیرم ای زاهد نگر بر من که در پیری |
|
چه دلکش ترکمان نورس جوانی کردهام پیدا |
|
|
نشین شیدا و «صحبت» گیر با چنگ و نی و بربط |
|
که شوخی دلکش و مژگانسنانی کردهام پیدا |
|