فخرالدین عراقی (غزلیات)/ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو
ای آرزوی جان و دلم ز آرزوی تو | بیمار گشته به نشود جز به بوی تو | |||||
باری، بپرس حال دل ناتوان من | بنگر: چگونه میتپد از آرزوی تو؟ | |||||
از آرزوی روی تو جانم به لب رسید | بنمای رخ، که جان بدهم پیش روی تو | |||||
حال دل ضعیف چنین زار کی شدی؟ | گر یافتی نسیم گلستان کوی تو | |||||
در راه جست و جوی تو هر جانبی دوید | در ره بماند و راه نیاورد سوی تو | |||||
از لطف تو سزد که کنون دست گیریش | چون بازمانده، گمشده در جست و جوی تو |