فخرالدین عراقی (غزلیات)/تا کی از دست تو خونابه خورم؟
تا کی از دست تو خونابه خورم؟ | رحمتی، کز غم خون شد جگرم | |||||
لحظه لحظه بترم، دور از تو | دم به دم از غم تو زارترم | |||||
نه همانا که درین واقعه من | از کف انده تو جان ببرم | |||||
چه شود گر بگذری تا من | چون سگان بر سر کویت گذرم؟ | |||||
آمدم بر درت از دوستیت | دشمن آسا مکن از در، بدرم | |||||
دم به دم گرد درت خواهم گشت | تا مگر بر رخت افتد نظرم | |||||
خود چنین غرقه به خون در، که منم | کی توانم که به رویت نگرم؟ | |||||
تا من از خاک درت دور شدم | نامد از تو که بپرسی خبرم؟ | |||||
کرمت نیز نگفت از سر لطف | که: غم کار عراقی بخورم |