فخرالدین عراقی (غزلیات)/در جام جهان نمای اول
در جام جهان نمای اول | شد نقش همهی جهان مُثـَمَّـل | |||||
جام از می عشق پُر برآمد | گشت این همه نقشها مُشـَکَّـل | |||||
هر ذره از این نقوش و اشکال | بنمود همه جهان مفصل | |||||
یک جرعه و صدهزار ساغر | یک قطره و صد هزار مَنهَل | |||||
با این همه، این نقوش و اَشکال | بگذار، اگرچه نیست مُهمل | |||||
کاین نقش و نگار نیست الا | نقش ِ دومین ِ چشم احوَل | |||||
در نقش دوم چو باز بینی | رخسارهی نقشبند ِ اول | |||||
معلوم کنی که اوست موجود | باقی همه نقشها مخیَّـل | |||||
خواهی که به نور این حقیقت | چشم ِ دل تو شود مُکَحَّـل | |||||
اخلاق ذمیمه را بَدَل کن | چون گشت صفات ِ تو مبدّل | |||||
خود را به شرابخانه انداز | کانجا شود این غرض مُحصَّل | |||||
وز غمزهی نیم مست ِ ساقی | گر بتوانی به وجه اجمَل | |||||
بستان قدحی و بی خبر شو | از هرچه مفصل است و مُجمل | |||||
پس هم به دو چشم ِ مست ِ ساقی | میکن نظری خود اینت افضل | |||||
می بین رخ ِ جان فزای ساقی | در جام ِ جهان نمای باقی |