| | | | | | |
|
ز اشتیاق تو جانم به لب رسید، کجایی؟ |
|
چه باشد ار رخ خوبت بدین شکسته نمایی؟ |
|
|
نگفتیم که: بیایم، چو جان تو به لب آید؟ |
|
ز هجر جان من اینک به لب رسید کجایی؟ |
|
|
منم کنون و یکی جان، بیا که بر تو فشانم |
|
جدا مشو ز من این دم، که نیست وقت جدایی |
|
|
گذشت عمر و ندیدم جمال روی تو روزی |
|
مرا چهای؟ و ندانم که با کس دگر آیی؟ |
|
|
کجا نشان تو جویم؟ که در جهانت نیابم |
|
چگونه روی تو بینم؟ که در زمانه نپایی |
|
|
چه خوش بود که زمانی نظر کنی به دل من؟ |
|
دل ز غم برهانی، مرا ز غم برهایی |
|
|
مرا ز لطف خود، ای دوست، ناامید مگردان |
|
کامیدوار به کوی تو آمدم به گدایی |
|
|
فتادهام چو عراقی، همیشه بر در وصلت |
|
بود که این در بسته به لطف خود بگشایی؟ |
|