| | | | | | |
|
ساز طرب عشق که داند که چه ساز است؟ |
|
کز زخمهی آن نه فلک اندر تک و تاز است |
|
|
آورد به یک زخمه، جهان را همه، در رقص |
|
خود جان و جهان نغمهی آن پردهنواز است |
|
|
عالم چو صدایی است ازین پرده، که داند |
|
کین راه چه پرده است و درین پرده چه راز است؟ |
|
|
رازی است درین پرده، گر آن را بشناسی |
|
دانی که حقیقت ز چه دربند مجاز است؟ |
|
|
معلوم کنی کز چه سبب خاطر محمود |
|
پیوسته پریشان سر زلف ایاز است؟ |
|
|
محتاج نیاز دل عشاق چرا شد |
|
حسن رخ خوبان، که همه مایهی ناز است؟ |
|
|
عشق است که هر دم به دگر رنگ برآید |
|
ناز است بجایی و یه یک جای نیاز است |
|
|
در صورت عاشق چو درآید همه سوزاست |
|
در کسوت معشوق چو آید همه ساز است |
|
|
زان شعله که از روی بتان حسن برافروخت |
|
قسم دل عشاق همه سوز و گداز است |
|
|
راهی است ره عشق، به غایت خوش و نزدیک |
|
هر ره که جزین است همه دور و دراز است |
|
|
مستی، که خراب ره عشق است، درین ره |
|
خواب خوش مستیش همه عین نماز است |
|
|
در صومعه چون راه ندادند مرا دوش |
|
رفتم به در میکده، دیدم که فراز است |
|
|
از میکده آواز برآمد که: عراقی |
|
در باز تو خود را، که در میکده باز است |
|