فخرالدین عراقی (غزلیات)/ماهرویا، رخ ز من پنهان مکن
ماهرویا، رخ ز من پنهان مکن | چشم من از هجر خود گریان مکن | |||||
ز آرزوی روی خود زارم مدار | از فراق خود مرا بیجان مکن | |||||
از من مسکین مبر یکبارگی | من ندارم طاقت هجران، مکن | |||||
بیکسی را بیدل و بیجان مدار | مفلسی را بیسر و سامان مکن | |||||
گر گناهی کردهام از من مدان | خویشتن را گو، مرا تاوان مکن | |||||
هر چه آن کس در جهان با کس نکرد | با من بیچاره هر دم آن مکن | |||||
با عراقی غریب خسته دل | هر چه از جور و جفا بتوان مکن |