فخرالدین عراقی (غزلیات)/من که هر لحظه زار میگریم
من که هر لحظه زار میگریم | از غم روزگار میگریم | |||||
دلبری بود در کنار مرا | کرد از من کنار، میگریم | |||||
از غم غمگسار مینالم | وز فراق نگار میگریم | |||||
دوش با شمع گفتم از سر سوز | که: من از عشق یار میگریم | |||||
ماتم بخت خویش میدارم | زان چنین سوکوار میگریم | |||||
با چنین خنده گریهی تو ز چیست؟ | کز تو بس دل فگار میگریم | |||||
داشتم، گفت: دلبری شیرین | زو شدم دور، زار میگریم | |||||
چون عراقی حدیث او بشنید | زارتر من ز پار میگریم |