فخرالدین عراقی (غزلیات)/نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار
نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار | نظارهی رخت از عاشقان دریغ مدار | |||||
اگر سزای جمال تو نیست دیده رواست | خیال روی تو باری ز جان دریغ مدار | |||||
به پرسش من رنجور اگر نمیآیی | عنایتی ز من ناتوان دریغ مدار | |||||
ز خوان وصل تو چون قانعم به دیداری | تو نیز این قدر از میهمان دریغ مدار | |||||
به من، که گرد درت چون سگان همی گردم | نواله گر ندهی، استخوان دریغ مدار | |||||
چو دوستان را بر تخت وصل بنشانی | ز من، که خاک توام، آستان دریغ مدار | |||||
چو با ندیمان جام شراب نوش کنی | نصیب جرعهای از خاکیان دریغ مدار |