فخرالدین عراقی (غزلیات)/نه از تو به من رسید بویی
نه از تو به من رسید بویی | نه وصل توام نمود رویی | |||||
اندیشهی هجر دردناکت | آویخته جان من به مویی | |||||
سودای تو در دلم فکنده | هر لحظه به تازه جست و جویی | |||||
با آنکه ز گلشن وصالت | دانم نرسد به بنده بویی | |||||
لیکن شدهام به آرزو شاد | مزار تو، کم ز آرزویی | |||||
سودای محال در دماغم | افگنده به هرزه های و هویی | |||||
داده سر خویش را عراقی | زیر خم زلف تو چو گویی |