فخرالدین عراقی (غزلیات)/نگارا، جسمت از جان آفریدند
نگارا، جسمت از جان آفریدند | ز کفر زلفت ایمان آفریدند | |||||
جمال یوسف مصری شنیدی؟ | تو را خوبی دو چندان آفریدند | |||||
ز باغ عارضت یک گل بچیدند | بهشت جاودان زان آفریدند | |||||
غباری از سر کوی تو برخاست | وزان خاک آب حیوان آفریدند | |||||
غمت خون دل صاحبدلان ریخت | وزان خون لعل و مرجان آفریدند | |||||
سراپایم فدایت باد و جان هم | که سر تا پایت از جان آفریدند | |||||
ندانم با تو یک دم چون توان بود؟ | که صد دیوت نگهبان آفریدند | |||||
دمادم چند نوشم درد دردت؟ | مرا خود مست و حیران آفریدند | |||||
ز عشق تو عراقی را دمی هست | کزان دم روی انسان آفریدند |