فخرالدین عراقی (غزلیات)/نگارا، گر چه از ما برشکستی
نگارا، گر چه از ما برشکستی | ز جانت بندهام، هر جا که هستی | |||||
ربودی دل ز من، چون رخ نمودی | شکستی پشت من، چون برشکستی | |||||
چرا پیوستی، ای جان، با دل من؟ | چو آخر دست، از من میگسستی | |||||
ز نوش لب چو مرهم میندادی | ز نیش لب چرا جانم بخستی؟ | |||||
ز بهر کشتنم صد حیله کردی | چو خونم ریختی فارغ نشستی | |||||
اگر چه یافتی از کشتنم رنج | ز محنتهای من، باری، برستی | |||||
مرا کشتی، به طنز آنگاه گویی: | عراقی، از کف من نیک جستی! |