فخرالدین عراقی (غزلیات)/گهی درد تو درمان مینماید
گهی درد تو درمان مینماید | گهی وصل تو هجران مینماید | |||||
دلی کو یافت از وصل تو درمان | همه دشوارش آسان مینماید | |||||
مرا گه گه به دردی یاد میکن | که دردت مرهم جان مینماید | |||||
بپرس آخر که: بی تو چونم، ای جان، | که جانم بس پریشان مینماید | |||||
مرا جور و جفا و رنج و محنت | غمت هردم دگرسان مینماید | |||||
ز جان سیر آمدم بیروی خوبت | جهان بر من چو زندان مینماید | |||||
عراقی خود ندارد چشم، ورنه | رخت خورشید تابان مینماید |