| | | | | | |
|
برگرفت از روی دریا ابر فروردین سفر |
|
ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر |
|
|
گه به روی بوستان اندر کشد پیروزه لوح |
|
گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر |
|
|
هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا |
|
هر زمانی آسمان را پردهای سازد دگر |
|
|
در بیابان بیش از آن حلهست کاندر سیستان |
|
در گلستان بیش از آن دیباست کاندر شوشتر |
|
|
هر کجا باغیست بر شد بانگ مرغان از درخت |
|
هر کجا کوهیست بر شد بانگ کبکان از کمر |
|
|
سوسن سیمین، وقایه برگرفت از پیش روی |
|
نرگس مشکین، عصابه برگرفت از گرد سر |
|
|
بر توان چیدن ز دست سوسن آزاد سیم |
|
بر توان چیدن ز روی شنبلید زرد زر |
|
|
ارغوان از چشم بد ترسد از آن رو هر زمان |
|
سرخ بیجاده چو تعویذ اندر آویزد زبر |
|
|
هر زمان از نقش گوناگون همه روی زمین |
|
چون نگارین خانهی دستور گردد سربسر |
|
|
خواجه بو منصور، دستور عمید اسعد از اوست |
|
سعد اجرام سپهر و فخر اسلاف گهر |
|
|
دولتش گیتی پناه و نعمتش زایر نواز |
|
هیبتش دریاگذار و همتش گردون سپر |
|
|
خانمان دوستان از جود او پر ناز و نوش |
|
شهر و بوم دشمنان از سهم او زیر و زبر |
|
|
هیچ علم از عقل او مویی نماند باز پس |
|
هیچ فضل از خلق او گامی نگردد زاستر |
|
|
مهر و کین و جنگ و صلح و کلک و تیغ او دهند |
|
دوستان و دشمنان را نفع و ضر و خیر و شر |
|
|
پیل مست ار بر در کاخش کند روزی گذار |
|
شیر نر گر بر سر راهش کند وقتی گذر |
|
|
آتش خشمش دو دندان برکند از پیل مست |
|
آفت سهمش دو ساعد بشکند از شیر نر |
|
|
در تن پیل دلاور زهره گردد خون صرف |
|
گردد چشم شیر شرزه مژه گردد نیشتر |
|
|
گر چه باشد آبگینه با تبر ناپایدار |
|
چون برو نامش بخوانی بشکند رویین تبر |
|
|
ممتحن را دیدن او باشد از غمها فرج |
|
منهزم را نام او بر دشمنان باشد ظفر |
|
|
روشنایی یابد از دیدار او دو چشم کور |
|
اشنوایی یابد از آواز او دو گوش کر |
|
|
سایهی او بر همای افتاد روزی در شکار |
|
زان سبب بر سایهی پر همای افتاد فر |
|
|
مهر او روزی به طلق از روی رافت دیده دوخت |
|
زان سپس هرگز نشد بر طلق آتش کارگر |
|
|
در چغانی رود اگر روزی فرو شوید دو دست |
|
ماهیان را چون صدف در تن پدید آید درر |
|
|
ای پدر را نامور فرزند کاندر دور دهر |
|
تا قیامت زنده شد از نام تو نام پدر |
|
|
تا بتابد نیمروزان از تف خورشید سنگ |
|
تا برآید بامدادان آفتاب از باختر |
|
|
کامران باش و روان را از طرب با بهره دار |
|
شادمان باش و جهان را بر مراد خویش خور |
|
|
همچنین نوروز خرم صد هزاران بگذران |
|
همچنین ماه مبارک صد هزاران بر شمر |
|