فصل سوم: حکمای انگلیس
فصل سوم
حکمای انگلیس
در اوا در سده هجدهم و اوایل سده نوزدهم در انگلستان مردمان دانشمند فراوان بوده اند ، اما در بلند مقامی نداشته اند که لازم باشد ارقات بسیار معروف ایشان بسازیم ، از چند ر اد النسبه مهمترند مختصری یاد می کنیم .
جرمی بنتام و جمزمیل
نامی انگلستان بوده است .
جمزمیل[۲] (۱۷۷۳ تا ١٨٣٦) از جرمی بنتام جوانتر بود، اما با او دوست و همقدم گردید و مانند اردر سیاست کشور خویش دخالت مهم نمود ، طبقه متوسط ملت را در مقابل اشراف تقویت می کرد . عامل مؤثر را در ملت تعلیم و تربیت میدانست که مردم خیرو صلاح خود را بهتر تشخیص کنند ، و به راه خردمندی بروند . اثر فلسفی او کتابی است که به نام « تشریح ذهن انسان، در روانشناسی نگاشته است . بنیاد تعقل را بر تداعی معاني ومناسبت تصورات ومعلومات با یکدیگر می پنداشت ، واز این اصل برای همه امور زندگانی نتایج مهم می گرفت که شرح آن در این مختصر نمی گنجد.
ویلیام همیلتن
طامس کارلایل و کارلریج
«طامس کارلایل»[۴] (۱۷۹۳ تا ۱۸۸۱) در اصل نویسنده واديب ومورخ بود ، اما نظر فلسفی هم داشت و در این باب متمایل به فیلسوفان آلمان بود . برای هر چیز صورتي ومعنائي قائل بود ، چنان که صورت انسان حیوانی است در پا که جامه می پوشد اماهمنيش نفس و روح و امری الهی است ، این تن گوشتی برای حقیقت انسان گور است . و آواز و رنگ وشكل ومتعلقات دیگرش کفن او است ، ولی این کفن در آسمان بافته شده است ، همچنین ماده صورتی است و در درون او معنایی هست ، زبان و شعر و صنعت و دین و دولت همه صور وعلائم اند . زمان ومكان صورتهایی از تخیلات ذهنی هستند، و قشر یا ظرف مدركات ومفهومات ها از اموز جهان می باشند. صورت ظاهر حال ما زادن ومردن است ، اما معنی و باطنش بودن و ماندن است . جز این که معنی و حقیقتی که در پس پرده این صورتها است از قوه ادراك ما بيرون است ، و نسبت به او جز تعظیم و پرستش کاری نمی توانیم ، کسانی که میخواهند ذات باری را به عقل اثبات کنند هیهات، مانند آنست که بخواهند خورشید را به روشنایی فانوس پدیدار نمایند . معرفت یافتن بر حقیقت کاردل است نه کارسر... و از ا.. قبيل تحقیقات بسیار .
یکی از رابهای برجسته کارلایل اینست که : مردم در طبقه بیش نیستند ، یکی توده عوام دیگر خواص و خردمندان، که آنان را دلاوران می خواند و معتقد است که هرچه در جهان واقع می شود آثار دلاوران است ، و آنان باید پیشوا باشند وعامه از ایشان پیروی کنند. و در واقع این دلاوران فرستادگان خدا هستند که خلق را رهبـری می کنند ، واین عقیده را کارلایل در کتابی شرح و بسط داده که آن را و دلاوران و دلاور پرستی» نامیده و گروهی از این دلاوران را نام برده ، و در احوال ایشان مطالعه نموده که از جمله شارع مقدس اسلام است. «کالریج»[۵] در زمان بر کارلایل مقدم بوده است ( ۱۷۷۲ تا ١٨٤٣) در نشر افکار رمانييك فلسفه آلمان در انگلستان با کارلایل شريك بود. و اگرچه در افکار انگلستان تأثیر مهم داشته است در فلسفه دارای مقامی نیست که ما چندان اهتمامی در شناختن او بکنم، گذشته از اینکه او در تاریخ ادبیات بیشتر جا دارد تا تاریخ فلسفه ، و کتاب مختصرها بیش از این گنجایش این تفصیلات را ندارد.