مثنوی معنوی/بیان آنک رفتن انبیا و اولیا
آنک گویند اولیا در که بوند | تا ز چشم مردمان پنهان شوند | |||||
پیش خلق ایشان فراز صد کهاند | گام خود بر چرخ هفتم مینهند | |||||
پس چرا پنهان شود کهجو بود | کو ز صد دریا و که زان سو بود | |||||
حاجتش نبود به سوی که گریخت | کز پیش کرهی فلک صد نعل ریخت | |||||
چرخ گردید و ندید او گرد جان | تعزیتجامه بپوشید آسمان | |||||
گر به ظاهر آن پری پنهان بود | آدمی پنهانتر از پریان بود | |||||
نزد عاقل زان پری که مضمرست | آدمی صد بار خود پنهانترست | |||||
آدمی نزدیک عاقل چون خفیست | چون بود آدم که در غیب او صفیست |