دفتر سوم مثنوی
- سر آغاز
- قصهی خورندگان پیلبچه از حرص و ترک نصیحت ناصح
- بقیهی قصهی متعرضان پیلبچگان
- بازگشتن به حکایت پیل
- بیان آنک خطای محبان بهترست از صواب بیگانگان بر محبوب
- امر حق به موسی علیه السلام که مرا به دهانی خوان کی بدان دهان گناه نکردهای
- بیان آنک الله گفتن نیازمند عین لبیک گفتن حق است
- فریفتن روستایی شهری را و بدعوت خواندن بلابه و الحاح بسیار
- قصهی اهل سبا و طاغی کردن نعمت ایشان را و در رسیدن شومی طغیان و کفران در ایشان و بیان فضیلت شکر و وفا
- جمع آمدن اهل آفت هر صباحی بر در صومعهی عیسی علیه السلام جهت طلب شفا به دعای او
- باقی قصهی اهل سبا
- بقیهی داستان رفتن خواجه به دعوت روستایی سوی ده
- دعوت باز بطان را از آب به صحرا
- قصهی اهل ضروان و حیلت کردن ایشان تا بی زحمت درویشان باغها را قطاف کنند
- روان شدن خواجه به سوی ده
- رفتن خواجه و قومش به سوی ده
- نواختن مجنون آن سگ را کی مقیم کوی لیلی بود
- رسیدن خواجه و قومش به ده و نادیده و ناشناخته آوردن روستایی ایشان را
- افتادن شغال در خم رنگ و رنگین شدن و دعوی طاوسی کردن میان شغالان
- چرب کردن مرد لافی لب و سبلت خود را هر بامداد به پوست دنبه و بیرون آمدن میان حریفان کی من چنین خوردهام و چنان
- آمن بودن بلعم باعور کی امتحانها کرد حضرت او را و از آنها روی سپید آمده بود
- دعوی طاوسی کردن آن شغال کی در خم صباغ افتاده بود
- تشبیه فرعون و دعوی الوهیت او بدان شغال کی دعوی طاوسی میکرد
- تفسیر ولتعرفنهم فی لحن القول
- قصهی هاروت و ماروت و دلیری ایشان بر امتحانات حق تعالی
- قصهی خواب دیدن فرعون آمدن موسی را علیه السلام و تدارک اندیشیدن
- به میدان خواندن بنی اسراییل برای حیلهی ولادت موسی علیه السلام
- حکایت
- بازگشتن فرعون از میدان به شهر شاد بتفریق بنی اسراییل از زنانشان در شب حمل
- جمع آمدن عمران به مادر موسی و حامله شدن مادر موسی علیهالسلام
- وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی
- ترسیدن فرعون از آن بانگ
- پیدا شدن استارهی موسی علیه السلام بر آسمان و غریو منجمان در میدان
- خواندن فرعون زنان نوزاده را سوی میدان هم جهت مکر
- بوجود آمدن موسی و آمدن عوانان به خانهی عمران و وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آتش انداز
- وحی آمدن به مادر موسی کی موسی را در آب افکن
- حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد
- تهدید کردن فرعون موسی را علیه السلام
- جواب موسی فرعون را در تهدیدی کی میکردش
- پاسخ فرعون موسی را علیه السلام
- جواب موسی فرعون را
- جواب فرعون موسی را و وحی آمدن موسی را علیهالسلام
- مهلت دادن موسی علیهالسلام فرعون را تا ساحران را جمع کند از مداین
- فرستادن فرعون به مداین در طلب ساحران
- خواندن آن دو ساحر پدر را از گور و پرسیدن از روان پدر حقیقت موسی علیه السلام
- جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود
- تشبیه کردن قرآن مجید را به عصای موسی و وفات مصطفی را علیه السلام نمودن بخواب موسی و قاصدان تغییر قرآن را با آن دو ساحر بچه کی قصد بردن عصا کردند چو موسی را خفته یافتند
- جمع آمدن ساحران از مداین پیش فرعون و تشریفها یافتن و دست بر سینه زدن در قهر خصم او کی این بر ما نویس
- اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل
- توفیق میان این دو حدیث کی الرضا بالکفر کفر و حدیث دیگر من لم یرض بقضایی فلیطلب ربا سوای
- مثل در بیان آنک حیرت مانع بحث و فکرتست
- حکایت
- داستان مشغول شدن عاشقی به عشقنامه خواندن و مطالعه کردن عشقنامه درحضور معشوق خویش و معشوق آن را ناپسند داشتن کی طلب الدلیل عند حضور المدلول قبیح والاشتغال بالعلم بعد الوصول الی المعلوم مذموم
- حکایت آن شخص کی در عهد داود شب و روز دعا میکرد کی مرا روزی حلال ده بی رنج
- دویدن گاو در خانهی آن دعا کننده بالحاح قال النبی صلی الله علیه وسلم ان الله یحب الملحین فی الدعا زیرا عین خواست از حق تعالی و الحاح خواهنده را به است از آنچ میخواهد آن را ازو
- عذر گفتن نظم کننده و مدد خواستن
- بیان آنک علم را دو پرست و گمان را یک پرست ناقص آمد ظن به پرواز ابترست مثال ظن و یقین در علم
- مثال رنجور شدن آدمی بوهم تعظیم خلق و رغبت مشتریان بوی و حکایت معلم
- عقول خلق متفاوتست در اصل فطرت و نزد معتزله متساویست تفاوت عقول از تحصیل علم است
- در وهم افکندن کودکان اوستاد را
- بیمار شدن فرعون هم به وهم از تعظیم خلقان
- رنجور شدن اوستاد به وهم
- در جامهی خواب افتادن استاد و نالیدن او از وهم رنجوری
- دوم بار وهم افکندن کودکان استاد را کی او را از قرآن خواندن ما درد سر افزاید
- خلاص یافتن کودکان از مکتب بدین مکر
- رفتن مادران کودکان به عیادت اوستاد
- در بیان آنک تن روح را چون لباسی است و این دست آستین دست روحست واین پای موزهی پای روحست
- حکایت آن درویش کی در کوه خلوت کرده بود و بیان حلاوت انقطاع و خلوت و داخل شدن درین منقبت کی انا جلیس من ذکرنی و انیس من استانس بی گر با همهای چو بی منی بی همهای ور بی همهای چو با منی با همهای
- دیدن زرگر عاقبت کار را و سخن بر وفق عاقبت گفتن با مستعیر ترازو
- بقیهی قصهی آن زاهد کوهی کی نذر کرده بود کی میوهی کوهی از درخت باز نکنم و درخت نفشانم و کسی را نگویم صریح و کنایت کی بیفشان آن خورم کی باد افکنده باشد از درخت
- تشبیه بند و دام قضا به صورت پنهان به اثر پیدا
- مضطرب شدن فقیر نذر کرده بکندن امرود از درخت و گوشمال حق رسیدن بی مهلت
- متهم کردن آن شیخ را با دزدان وبریدن دستش را
- کرامات شیخ اقطع و زنبیل بافتن او بدو دست
- سبب جرات ساحران فرعون بر قطع دست و پا
- حکایت استر پیش شتر کی من بسیار در رو میافتم و تو نمیافتی الا به نادر
- اجتماع اجزای خر عزیر علیه السلام بعد از پوسیدن باذن الله و درهم مرکب شدن پیش چشم عزیر علیه السلام
- جزع ناکردن شیخی بر مرگ فرزندان خود
- عذر گفتن شیخ بهر ناگریستن بر فرزندان
- قصهی خواندن شیخ ضریر مصحف را در رو و بینا شدن وقت قرائت
- صبرکردن لقمان چون دید کی داود حلقهها میساخت از سال کردن با این نیت کی صبر از سال موجب فرج باشد
- بقیهی حکایت نابینا و مصحف
- صفت بعضی اولیا کی راضیاند باحکام و لابه نکنند کی این حکم را بگردان
- سال کردن بهلول آن درویش را
- قصهی دقوقی رحمة الله علیه و کراماتش
- بازگشتن به قصهی دقوقی
- سر طلب کردن موسی خضر را علیهماالسلام با کمال نبوت و قربت
- بازگشتن به قصهی دقوقی
- نمودن مثال هفت شمع سوی ساحل
- شدن آن هفت شمع بر مثال یک شمع
- نمودن آن شمعها در نظر هفت مرد
- باز شدن آن شمعها هفت درخت
- مخفی بودن آن درختان ازچشم خلق
- یک درخت شدن آن هفت درخت
- هفت مرد شدن آن هفت درخت
- پیش رفتن دقوقی رحمة الله علیه به امامت
- پیش رفتن دقوقی به امامت آن قوم
- اقتدا کردن قوم از پس دقوقی
- بیان اشارت سلام سوی دست راست در قیامت از هیبت محاسبه حق از انبیا استعانت و شفاعت خواستن
- شنیدن دقوقی در میان نماز افغان آن کشتی کی غرق خواست شدن
- تصورات مرد حازم
- دعا و شفاعت دقوقی در خلاص کشتی
- انکار کردن آن جماعت بر دعا و شفاعت دقوقی و پریدن ایشان و ناپیدا شدن در پردهی غیب و حیران شدن دقوقی کی در هوا رفتند یا در زمین
- باز شرح کردن حکایت آن طالب روزی حلال بی کسب و رنج در عهد داود علیه السلام و مستجاب شدن دعای او
- رفتن هر دو خصم نزد داود علیه السلام
- شنیدن داود علیه السلام سخن هر دو خصم وسال کردن از مدعی علیه
- حکم کردن داود علیه السلام برکشندهی گاو
- تضرع آن شخص از داوری داود علیه السلام
- در خلوت رفتن داود تا آنچ حقست پیدا شود
- حکم کردن داود بر صاحب گاو کی از سر گاو برخیز و تشنیع صاحب گاو بر داود علیه السلام
- حکم کردن داود بر صاحب گاو کی جمله مال خود را به وی ده
- عزم کردن داود علیه السلام به خواندن خلق بدان صحرا کی راز آشکارا کند و حجتها را همه قطع کند
- گواهی دادن دست و پا و زبان بر سر ظالم هم در دنیا
- برون رفتن به سوی آن درخت
- قصاص فرمودن داود علیه السلام خونی را بعد از الزام حجت برو
- بیان آنک نفس آدمی بجای آن خونیست کی مدعی گاو گشته بود و آن گاو کشنده عقلست و داود حقست یا شیخ کی نایب حق است کی بقوت و یاری او تواند ظالم را کشتن و توانگر شدن به روزی بیکسب و بیحساب
- گریختن عیسی علیه السلام فراز کوه از احمقان
- قصهی اهل سبا و حماقت ایشان و اثر ناکردن نصیحت انبیا در احمقان
- شرح آن کور دوربین و آن کر تیزشنو و آن برهنه دراز دامن
- صفت خرمی شهر اهل سبا و ناشکری ایشان
- آمدن پیغامبران حق به نصیحت اهل سبا
- معجزه خواستن قوم از پیغامبران
- متهم داشتن قوم انبیا را
- حکایت خرگوشان کی خرگوشی راپیش پیل فرستادند کی بگو کی من رسول ماه آسمانم پیش تو کی ازین چشمه آب حذر کن چنانک در کتاب کلیله تمام گفته است
- جواب گفتن انبیا طعن ایشان را و مثل زدن ایشان را
- بیان آنک هر کس را نرسد مثل آوردن خاصه در کار الهی
- مثلها زدن قوم نوح باستهزا در زمان کشتی ساختن
- حکایت آن دزد کی پرسیدند چه میکنی نیمشب در بن این دیوار گفت دهل میزنم
- جواب آن مثل کی منکران گفتند از رسالت خرگوش پیغام به پیل از ماه آسمان
- معنی حزم و مثال مرد حازم
- وخامت کار آن مرغ کی ترک حزم کرد از حرص و هوا
- حکایت نذر کردن سگان هر زمستان کی این تابستان چون بیاید خانه سازیم از بهر زمستان را
- منع کردن انبیا را از نصیحت کردن و حجت آوردن جبریانه
- جواب انبیا علیهم السلام مر جبریان را
- مکرر کردن کافران حجتهای جبریانه را
- باز جواب انبیا علیهم السلام ایشان را
- مکرر کردن قوم اعتراض ترجیه بر انبیا علیهمالسلام
- باز جواب انبیا علیهم السلام
- حکمت آفریدن دوزخ آن جهان و زندان این جهان تا معبد متکبران باشد کی ائتیا طوعا او کرها
- بیان آنک حق تعالی صورت ملوک را سبب مسخر کردن جباران کی مسخر حق نباشند ساخته است چنانک موسی علیه السلام باب صغیر ساخت بر ربض قدس جهت رکوع جباران بنی اسراییل وقت در آمدن کی ادخلوا الباب سجدا و قولوا حطة
- قصه عشق صوفی بر سفرهی تهی
- مخصوص بودن یعقوب علیه السلام به چشیدن جام حق از روی یوسف و کشیدن بوی حق از بوی یوسف و حرمان برادران و غیر هم ازین هر دو
- حکایت امیر و غلامش کی نماز باره بود وانس عظیم داشت در نماز و مناجات با حق
- نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل
- بیان آنک ایمان مقلد خوفست و رجا
- بیان آنک رسول علیه السلام فرمود ان لله تعالی اولیاء اخفیاء
- حکایت مندیل در تنور پر آتش انداختن انس رضی الله عنه و ناسوختن
- قصهی فریاد رسیدن رسول علیه السلام کاروان عرب را کی از تشنگی و بیآبی در مانده بودند و دل بر مرگ نهاده شتران و خلق زبان برون انداخته
- مشک آن غلام ازغیب پر آب کردن بمعجزه و آن غلام سیاه را سپیدرو کردن باذن الله تعالی
- دیدن خواجه غلام خود را سپید و ناشناختن کی اوست و گفتن کی غلام مرا تو کشتهای خونت گرفت و خدا ترا به دست من انداخت
- بیان آنک حق تعالی هرچه داد و آفرید از سماوات و ارضین و اعیان و اعراض همه باستدعاء حاجت آفرید خود را محتاج چیزی باید کردن تا بدهد کی امن یجیب المضطر اذا دعاه اضطرار گواه استحقاقست
- آمدن آن زن کافر با طفل شیرخواره به نزدیک مصطفی علیه السلام و ناطق شدن عیسیوار به معجزات رسول صلی الله علیه و سلم
- ربودن عقاب موزهی مصطفی علیه السلام و بردن بر هوا و نگون کردن و از موزه مار سیاه فرو افتادن
- وجه عبرت گرفتن ازین حکایت و یقین دانستن کی ان مع العسر یسرا
- استدعاء آن مرد از موسی زبان بهایم با طیور
- وحی آمدن از حق تعالی به موسی کی بیاموزش چیزی کی استدعا کند یا بعضی از آن
- قانع شدن آن طالب به تعلیم زبان مرغ خانگی و سگ و اجابت موسی علیه السلام
- جواب خروس سگ را
- خجل گشتن خروس پیش سگ به سبب دروغ شدن در آن سه وعده
- خبر کردن خروس از مرگ خواجه
- دویدن آن شخص به سوی موسی به زنهار چون از خروس خبر مرگ خود شنید
- دعاکردن موسی آن شخص را تا بایمان رود از دنیا
- اجابت کردن حق تعالی دعای موسی را علیه السلام
- حکایت آن زنی کی فرزندش نمیزیست بنالید جواب آمد کی آن عوض ریاضت تست و به جای جهاد مجاهدانست ترا
- در آمدن حمزه رضی الله عنه در جنگ بی زره
- جواب حمزه مر خلق را
- حیله دفع مغبون شدن در بیع و شرا
- وفات یافتن بلال رضی الله عنه با شادی
- حکمت ویران شدن تن به مرگ
- تشبیه دنیا کی بظاهر فراخست و بمعنی تنگ و تشبیه خواب کی خلاص است ازین تنگی
- بیان آنک هرچه غفلت و غم و کاهلی و تاریکیست همه از تنست کی ارضی است و سفلی
- تشبیه نص با قیاس
- آداب المستمعین والمریدین عند فیض الحکمة من لسان الشیخ
- شناختن هر حیوانی بوی عدو خود را و حذر کردن و بطالت و خسارت آنکس کی عدو کسی بود کی ازو حذر ممکن نیست و فرار ممکن نی و مقابله ممکن نی
- فرق میان دانستن چیزی به مثال و تقلید و میان دانستن ماهیت آن چیز
- جمع و توفیق میان نفی و اثبات یک چیز از روی نسبت و اختلاف جهت
- مسلهی فنا و بقای درویش
- قصه وکیل صدر جهان کی متهم شد و از بخارا گریخت از بیم جان باز عشقش کشید رو کشان کی کار جان سهل باشد عاشقان را
- پیدا شدن روح القدس بصورت آدمی بر مریم بوقت برهنگی و غسل کردن و پناه گرفتن بحق تعالی
- گفتن روح القدس مریم راکی من رسول حقم به تو آشفته مشو و پنهان مشو از من کی فرمان اینست
- عزم کردن آن وکیل ازعشق کی رجوع کند به بخارا لاابالیوار
- پرسیدن معشوقی از عاشق غریب خود کی از شهرها کدام شهر را خوشتر یافتی و انبوهتر و محتشمتر و پر نعمتتر و دلگشاتر
- منع کردن دوستان او را از رجوع کردن به بخارا وتهدید کردن و لاابالی گفتن او
- لاابالی گفتن عاشق ناصح و عاذل را از سر عشق
- رو نهادن آن بندهی عاشق سوی بخارا
- در آمدن آن عاشق لاابالی در بخارا وتحذیر کردن دوستان او را از پیداشدن
- جواب گفتن عاشق عاذلان را وتهدید کنندگان را
- رسیدن آن عاشق به معشوق خویش چون دست از جان خود بشست
- صفت آن مسجد کی عاشقکش بود و آن عاشق مرگجوی لا ابالی کی درو مهمان شد
- مهمان آمدن در آن مسجد
- ملامت کردن اهل مسجد مهمان عاشق را از شب خفتن در آنجا و تهدید کردن مرورا
- جواب گفتن عاشق عاذلان را
- عشق جالینوس برین حیات دنیا بود کی هنر او همینجا بکار میآید هنری نورزیده است کی در آن بازار بکار آید آنجا خود را به عوام یکسان میبیند
- دیگر باره ملامت کردن اهل مسجد مهمان را از شب خفتن در آن مسجد
- گفتن شیطان قریش را کی به جنگ احمد آیید کی من یاریها کنم وقبیلهی خود را بیاری خوانم و وقت ملاقات صفین گریختن
- مکرر کردن عاذلان پند را بر آن مهمان آن مسجد مهمان کش
- جواب گفتن مهمان ایشان را و مثل آوردن بدفع کردن حارس کشت به بانگ دف از کشت شتری را کی کوس محمودی بر پشت او زدندی
- تمثیل گریختن ممن و بیصبری او در بلا به اضطراب و بیقراری نخود و دیگر حوایج در جوش دیگ و بر دویدن تا بیرون جهند
- تمثیل صابر شدن ممن چون بر شر و خیر بلا واقف شود
- عذر گفتن کدبانو با نخود و حکمت در جوش داشتن کدبانو نخود را
- باقی قصهی مهمان آن مسجد مهمان کش و ثبات و صدق او
- ذکرخیال بد اندیشیدن قاصر فهمان
- تفسیر این خبر مصطفی علیه السلام کی للقران ظهر و بطن و لبطنه بطن الی سبعة ابطن
- بیان آنک رفتن انبیا و اولیا به کوهها و غارها جهت پنهان کردن خویش نیست و جهت خوف تشویش خلق نیست بلک جهت ارشاد خلق است و تحریض بر انقطاع از دنیا به قدر ممکن
- تشبیه صورت اولیا و صورت کلام اولیا به صورت عصای موسی و صورت افسون عیسی علیهما السلام
- تفسیر یا جبال اوبی معه والطیر
- جواب طعنهزننده در مثنوی از قصور فهم خود
- مثل زدن در رمیدن کرهی اسپ از آب خوردن به سبب شخولیدن سایسان
- بقیهی ذکر آن مهمان مسجد مهمانکش
- تفسیر آیت واجلب علیهم بخیلک و رجلک
- رسیدن بانگ طلسمی نیمشب مهمان مسجد را
- ملاقات آن عاشق با صدر جهان
- جذب هر عنصری جنس خود را کی در ترکیب آدمی محتبس شده است به غیر جنس
- منجذب شدن جان نیز به عالم ارواح و تقاضای او و میل او به مقر خود و منقطع شدن از اجزای اجسام کی هم کندهی پای باز روحاند
- فسخ عزایم و نقضها جهت با خبر کردن آدمی را از آنک مالک و قاهر اوست و گاه گاه عزم او را فسخ ناکردن و نافذ داشتن تا طمع او را بر عزم کردن دارد تا باز عزمش را بشکند تا تنبیه بر تنبیه بود
- نظرکردن پیغامبر علیه السلام به اسیران و تبسم کردن و گفتن کی عجبت من قوم یجرون الی الجنة بالسلاسل و الاغلال
- تفسیر این آیت کی ان تستفتحوا فقد جائکم الفتح ایهای طاعنان میگفتید کی از ما و محمد علیه السلام آنک حق است فتح و نصرتش ده و این بدان میگفتید تا گمان آید کی شما طالب حقاید بی غرض اکنون محمد را نصرت دادیم تا صاحب حق را ببینید
- سر آنک بیمراد بازگشتن رسول علیه السلام از حدیبیه حق تعالی لقب آن فتح کرد کی انا فتحنا کی به صورت غلق بود و به معنی فتح چنانک شکستن مشک به ظاهر شکستن است و به معنی درست کردنست مشکی او را و تکمیل فواید اوست
- تفسیر این خبر کی مصطفی علیه السلام فرمود لا تفضلونی علی یونس بن متی
- آگاه شدن پیغامبر علیه السلام از طعن ایشان بر شماتت او
- بیان آنک طاغی در عین قاهری مقهورست و در عین منصوری ماسور
- جذب معشوق عاشق را من حیث لا یعمله العاشق و لا یرجوه و لا یخطر بباله و لا یظهر من ذلک الجذب اثر فی العاشق الا الخوف الممزوج بالیاس مع دوام الطلب
- داد خواستن پشه از باد به حضرت سلیمان علیه السلام
- امرکردن سلیمان علیه السلام پشهی متظلم را به احضار خصم به دیوان حکم
- نواختن معشوق عاشق بیهوش را تا به هوش باز آید
- با خویش آمدن عاشق بیهوش و روی آوردن به ثنا و شکر معشوق
- حکایت عاشقی دراز هجرانی بسیار امتحانی
- یافتن عاشق معشوق را و بیان آنک جوینده یابنده بود کی و من یعمل مثقال ذرة خیرا یره