ناصر خسرو (قصاید)/از بهر چه این خر رمه بیبند و فسارند؟
از بهر چه این خر رمه بیبند و فسارند؟ | یک ذره نسنجند اگر بیست هزارند | |||||
گفتن نتوانند، چو گوئی ننیوشند | کز خمر جهالت همه سر پر ز خمارند | |||||
ارز سخن خوب خردمندان دانند | کز خاطر خود ریگ بیابان بشمارند | |||||
مشک است سخن نافهی او خاطر دانا | معنی بود آن مشک که از نافه برآرند | |||||
مر جاهل را نبود اندازهی عالم | صد مرغ یله قیمت یک باز ندارند |