ناصر خسرو (قصاید)/ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفایی | بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیایی؟ | |||||
ور باطنت از نور یقین هست منور | بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوایی؟ | |||||
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس | پیدا شود او، همچو صوابی ز خطایی | |||||
در وصف چو خیری نبود خلق پرستی | در صید چو بازی نبود جوجه ربایی |