ناصر خسرو (قصاید)/نگه کن زده صف دو انبوه لشکر
نگه کن زده صف دو انبوه لشکر | یکی را یکی ایستاده برابر | |||||
نه آن جای این را نه این جای آن را | بگردند هردو به هردو صف اندر | |||||
به دو سوی صف دو برادر مبارز | ابا هر یکی پنج فرزند در خور | |||||
رسولی شغب کو میان دو صفشان | دوان زین برادر سوی آن برادر | |||||
رسولی که پیغام او از پس او | همی ماند اندر میان دو لشکر | |||||
کنند آتشی هر دو لشکر ولیکن | همه روی بر روی بنهند یکسر |