کلیات سعدی/بوستان/باب هفتم/شنیدم که دزدی درآمد ز دشت
حکایت
شنیدم که دزدی درآمد ز دشت | بدروازهٔ سیستان برگذشت[۱] | |||||
بدزدید بقال ازو نیمدانگ | برآورد دزد سیهکار بانگ | |||||
خدایا تو شبرو بآتش مسوز | که ره میزند سیستانی بروز[۲] |
- ↑ در بعضی از نسخهها این بیت نیز هست:
چو چیزی خرید او ز بقال کوی ز ماکول و طعمی که بایستش اوی و در بعضی از نسخههای متأخر:
ز بقال آن کوی چیزی خرید وزان چیز بیچاره خیری ندید - ↑ در بعضی از نسخههای چاپی افزودهاند:
بشب هستم از فعل خود خوفناک بروز این ندارد ز کس ترس و باک و در یک نسخهٔ قدیمی این بیت بیتناسب در اینجا هست:
چه نیکو زد این رمز مرد دلیر ز خود وز خفتان نگشتیم سیر