کلیات سعدی/غزلیات/امروز چنانی ای پری روی
< کلیات سعدی | غزلیات
۶۲۶ – ب
امروز چنانی ای پریروی | کز ماه بحسن میبری گوی | |||||
میآئی و در پی تو عشاق | دیوانه شده دوان بهر سوی | |||||
اینک من و زنگیان کافر | وان ملعب لعبتان جادوی[۱] | |||||
آورده ز غمزه سحر[۲] در چشم | در داده ز فتنه تاب در موی | |||||
وز بهر شکار دل نهاده | تیر مژه در کمان ابروی | |||||
نرخ گل و گلشکر شکسته | زان چهرهٔ خوب و لعل دلجوی[۳] | |||||
چاکر شده شاه اخترانت | شیر فلک شده سگ کوی[۴] | |||||
بر بام سراچهٔ جمالت | کیوان شده پاسبان هندوی | |||||
عارض بمثل چو برگ نسرین | بالا بصفت چو سرو خودروی | |||||
گوئی بچه شانه کردهٔ زلف | یا خود بچه آب شستهٔ روی | |||||
کز روی بلاله میدهی رنگ | وز زلف بمشک میدهی بوی | |||||
چون سعدی صد هزار بلبل[۵] | گلزار رخ ترا غزل گوی |