کلیات سعدی/غزلیات/ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب
< کلیات سعدی | غزلیات
۶۴۰
ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب | کو بیک ره برد از من صبر و آرام و شکیب | |||||
رو میانه روی دارد زنگیانه زلف و خال | چون کمال چاچیان ابروی دارد پرعتیب | |||||
از عجائبهای عالم سی و دو چیز عجیب | جمع میبینم عیان در روی او من بی حجیب | |||||
ماه و پروین تیر و زهره شمس و قوس و کاج و عاج | مورد و نرگس لعل و گل سبزی و می وصل و فریب | |||||
بان و خطمی شمع و صندل شیر و قیر و نور و نار | شهد و شکر مشک و عنبر درّ و لؤلؤ نار و سیب | |||||
معجزات پنج پیغمبر برویش در پدید | احمد و داود و عیسی خضر و داماد شعیب | |||||
ای صنم گر من بمیرم ناچشیده زان لبان | دادگر از تو بخواهد داد من روز حسیب | |||||
سعدیا از روی تحقیق این سخن نشنیدهٔ | هر نشیبی را فراز و هر فرازی را نشیب |