کلیات سعدی/غزلیات/به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم
< کلیات سعدی | غزلیات
۳۴۳– ط
بعمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم | نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ؟ | |||||
ترا فراغت ما گر بود و گر نبود | مرا بروی تو از هر که عالمست فراغ | |||||
ز درد عشق تو امید رستگاری نیست | گریختن نتوانند بندگان بداغ | |||||
ترا که اینهمه بلبل نوای عشق زنند | چه التفات بود بر ادای منکر زاغ؟ | |||||
دلیل روی تو هم روی تست سعدی را | چراغ را نتوان دید جز بنور چراغ[۱] |
- ↑ در نسخههای چاپی و بعضی نسخ خطی این غزل بی مطلع در ضمن قطعات آمده ولی در قدیمترین نسخهها در شمارهٔ غزلیاتست.