کلیات سعدی/غزلیات/ساقی سیمتن چه خسبی خیز
< کلیات سعدی | غزلیات
۳۱۶– ط
ساقی سیمتن چه خسبی خیز | آب شادی بر آتش غم ریز | |||||
بوسهٔ بر کنار ساغر نه | پس بگردان شراب شهدآمیز | |||||
کابر آزاد و باد نوروزی | درفشان میکنند و عنبربیز | |||||
جهد کردیم تا نیالاید | بخرابات دامن پرهیز | |||||
دست بالای عشق زور آورد | معرفت را نماند جای[۱] ستیز | |||||
گفتم ای عقل زورمند چرا | برگرفتی ز عشق راهِ[۲] گریز | |||||
گفت اگر گربه شیر نر گردد | نکند با پلنگ دندان تیز | |||||
شاهدان میکنند خانهٔ زهد | مطربان میزنند راه حجاز | |||||
توبه را تلخ میکند در حلق | یار شیرین زبان شورانگیز | |||||
سعدیا هر دمت که دست دهد | بسر زلف دوستان[۳] آویز | |||||
دشمنان را بحال خود بگذار | تا قیامت کنند و رستاخیز |