کلیات سعدی/غزلیات/متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
< کلیات سعدی | غزلیات
۲۹– ط
متناسبند و موزون حرکات دلفریبت | متوجهست با ما سخنان بی[۱] حسیبت | |||||
چو نمیتوان صبوری ستمت کشم ضروری | مگر آدمی نباشد که برنجد از عتیبت | |||||
اگرم تو خصم باشی نروم ز پیش تیرت | و گرم تو سیل باشی نگریزم از نشیبت | |||||
بقیاس درنگنجی و بوصف در نیائی | متحیرم در اوصاف جمال و روی و زیبت | |||||
اگرم برآورد بخت بتخت پادشاهی | نه چنانکه بنده باشم همه عمر در رکیبت | |||||
عجب از کسی درین شهر که پارسا بماند | مگر او ندیده باشد رخ پارسا فریبت | |||||
تو برون خبر نداری که چه میرود ز عشقت | بدرآی اگر نه آتش بزنیم در حجیبت | |||||
تو درخت خوب منظر همه میوهٔ ولیکن | چکنم بدست کوته که نمیرسد بسیبت؟ | |||||
تو شبی در انتظاری ننشستهٔ چه دانی | که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت؟ | |||||
تو خود ای شب جدائی چه شبی بدین درازی؟ | بگذر که جان سعدی بگداخت از نهیبت |
- ↑ نا.