کلیات سعدی/غزلیات/هر صبحدم نسیم گل از بوستان توست
< کلیات سعدی | غزلیات
۵۷– ط
هر صبحدم نسیم گل از بوستان تست | الحان بلبل از نفس دوستان تست | |||||
چون خضر دید آن لب جانبخش دلفریب | گفتا که آبِ[۱] چشمه حیوان دهان تست | |||||
یوسف ببندگیت کمر بسته بر میان | بودش یقین که ملک ملاحت از آن تست | |||||
هر شاهدی که در نظر آمد بدلبری | در دل نیافت راه که آنجا مکان تست | |||||
هرگز نشان ز چشمهٔ کوثر شنیدهٔ | کو را نشانی از دهن بی نشان تست | |||||
از رشک آفتاب جمالت بر آسمان | هر ماه ماه دیدم چون ابروان تست | |||||
این باد روحپرور از انفاس صبحدم | گوئی مگر ز طرّه عنبرفشان تست | |||||
صد پیرهن قبا کنم از خرّمی اگر | بینم که دست من چو کمر در میان تست | |||||
گفتند میهمانی عشاق میکنی | سعدی ببوسهٔ ز لبت میهمان تست |
- ↑ که دید؟