کلیات سعدی/مواعظ/احمدالله تعالی که به ارغام حسود
< کلیات سعدی | مواعظ
در ستایش شمسالدین حسین علکانی[۱]
احمدالله تعالی که بارغام حسود | خیل بازآمد و خیرش بنواصی معقود | |||||
مطرب از مشغلهٔ کوس بشارت چه زند | زهره بایستی امروز که بنوازد عود | |||||
صبح امروز خدایا چه مبارک بدمید | که همی از نفسش بوی عبیر آید و عود | |||||
سمح الدهر بتیسیر بلوغ الآمال | سنح الدور[۲] بتبشیر حصول المقصود | |||||
رحمت بار خدایی که لطیفست و کریم | کرم بندهنوازی که رحیمست[۳] و ودود | |||||
گر کسی شکرگزاری کند این نعمت را | نتواند که همه عمر برآید ز سجود | |||||
خبر آورد مبشر که ز بطنان عراق | وفد منصور همی آید و رفد مرفود | |||||
پارس را نعمتی از غیب فرستاد خدای | پارسایانرا ظلی بسر آمد ممدود | |||||
شمس دین سایهٔ اسلام جمالالافاق | صدر دیوان و سر خیل و سپهدار جنود | |||||
صاحب عالم عادل حسنالخلق حسین | آنکه در عرصهٔ گیتیست نظیرش مفقود | |||||
بجوانمردی و درویش نوازی مشهور | بتوانگر دلی و نیک نهادی مشهود | |||||
دکر آصف نتوان کردن از این بیش بفضل | نام حاتم نتوان بردن ازین باز[۴] بجود | |||||
هیچ خواهنده نماند از کف خیرش محروم | هیچ درمنده نرفت از در فضلش مردود | |||||
شرط عقلست که حاجت بر هر کس نبرند | که نه از هر دل و دستی کرم آید بوجود | |||||
سفله گو روی مگردان که اگر قارونست | کس ازو چشم ندارد کرم نامعهود | |||||
نیکبختان بخورند و غم دنیا نخورند | که نه بر عوج و عنق[۵] ماند و نه بر عاد و ثمود | |||||
هر که بر خود نشناسد کرم بارخدای | دولتش دیر نماند که کفورست و کنود[۶] | |||||
دوست دارم که همه عمر نصیحت گویم | یا ملامت کنم و نشنود الاّ مسعود | |||||
همه گویند و سخن گفتن سعدی دگرست | همه دانند مزامیر نه همچون داود | |||||
بد نباشد سخن من که تو نیکش گوئی[۷] | زر که ناقد بپسندد سره باشد منقود | |||||
ور حسود از سر بیمغز حدیثی گوید | طُهر مریم چه تفاوت کند از خبث یهود؟ | |||||
چارهٔ نیست بجز دیدن و حسرت خوردن | چشم حاسد که نخواهد که ببیند محسود | |||||
ای که در وصف نیاید کرم[۸] اخلاقت | ور بگویند وجوهش نتوان گفت و حدود | |||||
حسرت مادر گیتی همه وقت این بودست | که بزاید چو تو فرزند مبارک مولود | |||||
من چگویم که گر اوصاف جمیلت شمرند | خلق آفاق بماند طرفی نامعدود | |||||
همه آن باد که در بند رضای تو روند | اهل اسلام و تو در بند رضای معبود | |||||
صدر دیوان ممالک بتو آراسته باد | خاصه این محترمانرا که قیامند و قعود | |||||
نیک خواهان ترا خاتمت نیکو باد | بدسگالان ترا عاقبت نامحمود | |||||
بر روان پدر و مادر اسلاف تو باد | مدد رحمت ایزد عدد رمل زرود |
- ↑ در دو نسخهٔ قدیم معتبر عنوان قصیده چنین است: «ایضاً یمدح الصدر الکبیر شمسالدین محمد» و ظاهراً این عنوان باشتباه است.
- ↑ سجع الطیر.
- ↑ غفور است.
- ↑ نسخههای قدیم: بار، (تصحیح قیاسی).
- ↑ در نسخههای متأخر: عوج عنق.
- ↑ ابیات ساقط:
نام نیکو طلب و عاقبت نیک اندیش این دو بنیاد همی ماند و دیگر مهدود - ↑ خوانی.
- ↑ کرم و.