کلیات سعدی/مواعظ/در بهشت گشادند در جهان ناگاه

در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه[۱]

  درِ بهشت گشادند در[۲] جهان ناگاه خدا بچشم عنایت بخلق کرد نگاه  
  امید بسته برآمد صباح خیر دمید بدور دولت سلجوقشاه سلغرشاه  
  چو ماه روی مسافر که بامداد پگاه درآید از در امیدوار چشم براه  
  شمایلی که نیاید بوصف در اوهام خصایصی که نگنجد بذکر در افواه  
  خدایگان معظم اتابک اعظم سر ملوک زمان[۳] ناصر عبادالله  
  شهنشهی که زمین از فروغ طلعت او منورست چنان کاسمان بطلعت ماه  
  خجسته روزی خرم کسی که باز کنند بروی دولت و بختش[۴] در فرج ناگاه  
  که چشم داشت که یوسف عزیز مصر شود اسیر بند بلای برادران در چاه؟  
  شب فراق نمی‌باید از فلک نالید که روزهای سپیدست در شبان سیاه  
  هرآنکه بر در بخشایش خدای نشست بعاقبت نرود ناامید ازین درگاه  
  زمانه بر سر آنست اگر خطائی کرد که بعد از این همه طاعت کند بعذر گناه  
  خدای عمر درازت دهاد چندانی که دست جور زمان از زمین کنی کوتاه  
  بگرد خیمه اسلام شقهٔ بزنی که کهربا نتواند ربود پرّه کاه  
  مراد سعدی از انشاء زحمت خدمت نصیحتست بسمع قبول شاهنشاه  
  دوام دولت و آرام مملکت خواهی ثبوت راحت و امن و مزید رفعت و جاه  
  کمر بطاعت و انصاف و عدل و عفو ببند چو دست منت حق بر سرت نهاد کلاه  
  تو روشن آینهٔ ز آه دردمند بترس عزیز من، که اثر میکند در آینه آه  
  معلمان بدآموز را سخن مشنو که دیر سال بمانی بکام نیکوخواه  
  دعای زنده دلانت رفیق باد و قرین خدای عالمیانت نصیر باد و پناه  


  1. در قدیمترین نسخه عنوان قصیده این است: «وله ایضاً یذکر جلوسه و یمدحه» و در این نسخه این قصیده بعد از قصیدهٔ «خدای را چه توان گفت شکر فضل و کرم» واقع شده که در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه است.
  2. بر.
  3. جهان.
  4. دولت بختش.