ایران در زمان ساسانیان/ضمیمه دوم
ضمیمه دوم
فهرست صاحبان مناصب عالی کشور
آقای ارنست اشتاین در «سالنامههای بیزانسی و یونانی جدید»،[۱] سال ۱۹۲۰، صفحه ۵۰ و ما بعد، مقالۀ تحت عنوان «فصلی از احوال دولت ایران و دولت بیزانس» منتشر کرده و در طی آن مناسبات بین تجدید سازمان شاهنشاهی ساسانیان در قرن ششم و تشکیلات جدید امپراطوری بیزانس را در قرن هفتم میلادی مورد مطالعه قرار داده است. در آن قسمت، که مربوط به ایران است، نویسنده سه فهرست، صاحبان القاب و مناصب عالیه دولت ساسانی، مندرج در صفحات ۳۱-۳۰ کتاب مرا، که تحت عنوان «شاهنشاهی ساسانیان» در سال ۱۹۰۷ میلادی انتشار یافته، مأخذ قرار داده و ثابت کرده است، که این سه فهرست متعلق به سه دوره مختلف میباشد. ما در اثر تحقیقات ایشان میتوانیم مراحل مختلف اصلاحات اداری را، که در طی قرن ششم میلادی در ایران انجام یافته است، از یکدیگر تمیز دهیم.
موضوع ضمیمه دوم چاپ اول کتاب حاضر بحث در نتایج حاصله از تحقیقات اشتاین بود، که من آن را در اصول صحیح یافتم، ولی پذیرش عقاید او در باب وضع مرزبانان و سپاهبذان و پاذگوسپانان نسبت به یکدیگر برای من دشوار بود و بدین جهت کوشیدم تا مگر راه حل دیگری برای این مسئله دشوار بیابم.
خلاصه مطلب آنکه، آقای اشتاین در نقدی، که بر چاپ اول «ایران در زمان ساسانیان»[۲] نگاشتهاند، و به علت اوضاع و احوال کنونی، کمی قبل از شروع چاپ دوم بدست میرسید، موضوع را دوباره از سرگرفته و ببحث و تحقیق دقیقتری در اطراف مسائل مختلف آن پرداختهاند. پس از توجه به دلایل جدید آقای اشتاین، من نیز با ایشان همرأی شدم.
فهرست مورد بحث ازاینقرار است:
۱-یعقوبی بوزرگ فرمذار (وزیر اعظم) -موبدان موبد (روحانی اعظم) - هیربذان هیربذ (حافظ آتشکده) -دبیربذ (رئیس دبیران) -سپاهبذ (فرمانده لشکر)، که در زیر حکم خود یک نفر پاذگوسپان داشت-فرمانفرمای ایالت را مرزبان میگفتهاند.
۲-مسعودی، التنبیه: موبدان موبد (هیربذ در زیر فرمان موبد بوده است) - وزرگفرمذار -سپاهبذ-دبیربذ-هتخشبذ، که او را واستریوش [ بذ ]هم میگفتهاند. (این شخص رئیس همه مردمانی بوده، که اعمال یدی میکنند چون غلامان و کشاورزان و سوداگران و غیره). از جمله صاحبان مناصب عالیه مرزبانان بودهاند، که فرمانده سرحدات محسوب میشدهاند و عده آنان چهار بوده است برحسب جهات اصلیه.[۳]
۳-مسعودی، مروج الذهب: وزرا-[موبذان]موبذ (که قاضی اعظم و رئیس شریعت و ما فوق هیربذان بوده است) -چهار سپاهبذ (که عمال درجه اول دولت بوده، و هریک بر ربعی از مملکت فرمانروایی میکردهاند، و هریک از نایبی بوده است بنام مرزبان).[۴]
بنا بر عقیده آقای اشتاین[۵]فهرست یعقوبی از همه قدیمیتر است، زیرا که اولا ترتیب درجات و مقامات آن شبیه بترتیب درجات بزرگانی است، که به گفته نامه منسوب به تنسر مأمور انتخاب پادشاه بودهاند، و این مربوط بدوره مقدم بر اصلاحات دولت در زمان سلطنت کواذ اول میباشد. ثانیا-در میان سه فهرست فقط فهرست یعقوبی هیربذان هیربذ را از جمله صاحبان مناصب عالی میشمارد، که بعدها مقام و شغل او ضمیمه مقامات موبدان موبد شده است. سپس اشتاین به این نکته اشاره میکند، که فقط در فهرست یعقوبی از پاذگوسپان، که زیردست سپاهبذ بوده، سخن رفته است، و چنین نتیجه میگیرد، که در دوره مربوط به این فهرست فقط یک نفر پاذگوسپان در کشور بوده، که نایب سپاهبذ محسوب میشده است، و سپاهبذ هم تا زمان خسرو اول فقط یکتن بوده، و انوشیروان چهار تن را رتبه سپاهبذ داد. آقای اشتاین برای تأیید این نکته عبارتی از دینوری نقل میکند[۶]. در این عبارت اسامی مشاهیر اشراف ذکر شده است، که بعد از وفات یزدگرد اول، برای محروم کردن اخلاف او از سلطنت، با هم اتفاق کردند از این قرار: وستهم سپاهبذ سواد (عراق و بابل)، که لقبش هزارفت بود؛ دیگر یزدگشنسپ، پاذگوسپان[۷]... ؛ دیگر پیرگ، که مقامش همان مقام مهران بود[۸]؛ دیگر گودرز ناظر سپاه دیگر گشنسپآذرویش، دبیر خراج؛ دیگر پناه خسرو مدیر صدقات کشور. «سپاهبذ وستهم» در روایت طبری[۹]در ردیف موبدان موبد ذکر شده است و او را بلقب هزارفت خواندهاند، که بعدها مرد بسیار مقتدری چون زرمهر سوخرابدان خوانده میشده است. آقای اشتاین از این مطلب چنین نتیجه میگیرد، که فقط وستهم مذکور «سپاهبذ» بوده و در این عنوان شریکی نداشته، یعنی ایران سپاهبذ بوده است. اما از اینکه دینوری او را «سپاهبذ سواد» میخواند، نباید حکم بتعدد سپاهبذان کرد، بلکه این مضاف الیه حاکی از «صلاحیت اقرب» او بوده[۱۰]، که پیش از هر سمتی حکمرانی بر سواد را داشته است[۱۱].
آقای اشتاین فهرست کتاب التنبیه مسعودی را از حیث قدمت تاریخی در درجۀ دوم میشمارد[۱۲]، و عبارتی از «الیزئوس» نقل میکند، که در آن موبدان موبد و در اندرزبذ و ایران سپاهبذ بعنوان بزرگترین صاحبمنصبان در زمان یزدگرد به شمار آمدهاند. به عقیده او در اندرزبذ؛ که معنای تحت اللفظ آن معلم یا مستشار دربار است، عنوان دیگر وزرگفرمذار بوده است. بنابراین تحقیق صورتی، که الیزئوس نقل کرده، با فهرست التنبیه کاملا یکی میشود و در نتیجه باید فهرست التنبیه را متعلق به عهد یزدگرد دوم دانست. پس چهار تن مرزبانی، که (غیر موروث) لقب شاهی داشتهاند، در عهد یزدگرد دوم کاملا برقرار بودهاند. مرزبانان دیگر هم بودهاند، که حکمران نظامی محسوب میشدهاند و قلمرو هریک از آنها یکی از ولایاتی بوده، که قسمتهای چهارگانه کشور از آنها ترکیب مییافته است.
باعتقاد آقای اشتاین فهرست سوم، که در مروج الذهب مسعودی است، از از همه تازهتر است، زیرا که فقط در این فهرست از چهار سپاهبذ نام برده شده است، و میدانیم که نصب چهار سپاهبذ کار انوشروان است[۱۳]. در این فهرست موبدان موبد را بعد از همه وزرا اسم بردهاند و این حاکی از احوال طبقه روحانی است، که کواذ اول و خسرو اول قدرت آنان را در هم شکستند.
در این فهرست وزرا بطور دسته جمعی ذکر شدهاند، و آقای اشتاین بر- آنست، که استبذ[۱۴]را هم باید در زمره آنان بشمار آورد. در منابع بیزانسی عنوان استبذ ذکر شده است: یکی در مورد ماهبوذ، که از صاحبمنصبان دربار کواذ اول بوده است[۱۵]. دیگر فرخان، که در عهد هرمزد چهارم بوده است[۱۶]. مقام استبذ در زمانی، که دو فهرست سابق الذکر حاکی از آنند، وجود نداشته است.
بنا بر حدس آقای اشتاین[۱۷]کواذ اول و خسرو اول، برای اینکه از قدرت وزرگفرمذار بکاهند، مشاغل و عناوین جدیدی وضع کردهاند، و مقداری از صلاحیت او را به صاحبان مشاغل جدید واگذاشتهاند. نخست کواذ شغل استبذ یا رئیس تشریفات[۱۸]را ایجاد کرد، و تصدی امور ایالات را از وزرگفرمذار سلب نمود و کشور را بدست چهار تن پاذگوسپان سپرد، که تحت اختیار ایران سپاهبذ بودهاند. خسرو اول بجای آنان چهار تن سپاهبذ در چهار ربع کشور به فرمانروایی برگزید.
نکته مهم و اصلی در تحقیقات اشتاین اثبات وجود یک حالت موازات و تشابهی بین تشکیلات دولت ایران و سازمانهای امپراطوری بیزانس است، بدین معنی که ابتکارات و تأسیسات جدید اداری هریک از دو کشور در دیگری آشکار میشده و تأثیر میکرده. اصلاحات اداری امپراتوری بیزانس، در قرن هفتم میلادی تقلیدیست از تغییراتی که در قرن ششم در تشکیلات شاهنشاهی ایران صورت گرفت (هرچند که در بیزانس این اصلاحات عمیقتر و اساسیتر بود). اساس و قواعد اقتصادی و اجتماعی، که «خسرو اول» برای سپاه ایران ایجاد کرد، سرمشق آن اساسی است که هراکلیوس (هرقل) سازمان جدید لشکری بیزانس را بر آن قرار داد. باین طریق بین قوای نظامی دو دولت ایران و بیزانس شباهت عجیبی مشاهده میشود. چهار سپاهبذ تشکیلات انوشروان نظیر چهار استراتگوس در چهار تم[۱۹]بزرگ اصلی بیزانس هستند، و مرزبانان اعظم یعنی نایبان سپاهبذان در ایران به صورت نایبان استراتگوسها در تشکیلات هرقل در بیزانس مشاهده میشوند. از این گذشته طبق ملاحظات مؤلف، این شباهت عجیب در مورد پاذگوسپانان نیز صادق است و چهار پاذگوسپان تشکیلات ایران قرینه پروکونسولهای تمهای دولت بیزانس میباشند.[۲۰]
***
هرچند ملاحظه این نکته شایان توجه است، که مزدک در موقع تشبیه قوای اربعه ملکوتی[۲۱]به چهار شخص عالیمرتبه کشور نام وزرگفرمذار را ذکر نکرده است، ولی نباید برای این موضوع اهمیت زیاد قائل شد، زیرا که مزدک اشخاصی را اختیار کرده است، که وجه شبه و نسبت بین آنها با قوای معنوی سابق الذکر بیشتر بوده است.
علاوه بر مطالبی، که از یعقوبی و مسعودی نقل شده، دو کتاب دیگر یکی بزبان پهلوی و دیگری به فارسی هست، که از آنها اطلاعاتی راجع بترتیب مقامات و مناصب عالیه شاهنشاهی ساسانی بدست میآید. کتاب پهلوی موسوم است به «سورسخون» و کتاب فارسی «فارسنامه» ابن بلخی است.
از «سورسخون» ساسانی[۲۲] (b ۱۴-۹) فهرستی بدست میآید، که با شخص شاهنشاه آغاز میشود و آن چنین است:
شاهان شاه-پسی واسپوهر (ولیعهد) -وزرگفرمذار چهار سپاهبذ (سپاهبذ شمال ظاهرا به علت غفلت کاتب ساقط شده) -داذوری داذوران (داور داوران -قاضی اعظم) -مغان اندرزبذ (-موبذان موبذ)، در بند ۱۱ چنین آمده است، که ورزگ فرمذار «بزرگ» است در بزرگی، تواناست در توانایی، و نیز بزرگ است و نیک برای مردمان».
حال ببینیم این فهرست، که در آن «بزرگ فرمذار» در مقام اول پس از خاندان شاهی و موبدان موبد در آخر صاحبمناصب ذکر شده است، متعلق به چه زمانی است؟ ذکر چهار سپاهبذ دلیل آن است، که این فهرست از زمان خسرو اول قدیمیتر نیست، به عقیده اشتاین این فهرست از فهرست مذکور در مروج الذهب نیز جدیدتر است. در ابتدا من میخواستم تاریخ این فهرست را در آن دوره از سلطنت انوشیروان قرار دهم، که فاصله بین دو اقدام اصلاحی اوست، یعنی فاصله بین زمان ایجاد چهار سپاهبذ و موقعی، که خسرو اول انوشیروان، برای کاستن اختیارات «بزرگ فرمذار»، اقدامات مذکور در فارسنامه ابن بلخی را بعمل آورده است (عین عبارت فارسنامه پایینتر بیاید)، ولی آقای اشتاین معتقد است، که بزرگ فرمذار مقام ریاست وزرا را حفظ کرده است، و چنین بنظر میرسد، که تنزل فاحش مقام موبدان موبد در فهرست مورد بحث حاکی از آن باشد، که این متن متعلق به دوره آخر عهد ساسانی است، که تشکیلات دولت رو بزوال میرفت، و ضعف طبقه روحانی بمنتهی درجه رسیده است.
لحن عمومی «سورسخون» نیز مخالف این تصور نیست.
اما راجع به فارسنامه ابن بلخی گوییم، که متأسفانه عبارت مأخوذ از آن، که اکنون موضوع بحث ماست، بسیار مبهم و تاریک است. این عبارت فارسنامه منتهی بیک منبع پهلوی میشود، و من عین آن را با توضیحات خود از چاپ اول کتاب حاضر نقل میکنم:
«و با همه بزرگی و حکمت بوذرجمهر کی وزیر او بود انوشروان ترتیب وزارت او چنان کرد کی دبیر بوذرجمهر و نایب نزدیک کسری آمد شد توانستی کرد و ما این نایب را وکیل درخوانیم و به پهلوی ایرانمازغر گفتندی و نیابت وزیر دارد، و هر سه گماشته کسری انوشیروان بودندی در خدمت وزیر او بوذرجمهر و وزیر بذات خود از این سه کس هیچیکی را نتوانستی گماشت، و غرض انوشروان آن بود تا دبیر هر نامی کی بجوانب بزرگ و اطراف نبشتی و خواندندی نکت آن در سر معلوم انوشروان میکرد و وکیل در از آنچ رفتی از نیک و بد به رستی مشافهه میگفتی و راه وجود مصالح بازمینمودی و نایب مال و معاملات نگاه داشتی و این هر سه مردمان اصیل عاقل فاضل زباندان سدید بودندی».
در باب این عبارت فارسنامه نخست گوییم، که لفظ «وکیل در» تصحیحی است، که طبعکنندگان کتاب حدسا بعمل آوردهاند. در نسخههای خطی در مورد اول «و کلیدر» و «کلید» نوشته شده است، و در مورد ثانی «و کلیدارو و «کلیدار» آمده است، و بر سیاق کلام عبارت از دو عنوان مختلف بودهاند.
اما در باب لفظ «ایرانمازغر» هم گوییم، که قابل بحث و تردید است، در نسخههای خطی فارسنامه «ایرانمازغر» نوشته شده است.
بدیهی است، که میان آغاز و انجام این عبارت فارسنامه تناقضی است. در اول سخن از «دبیر»، و نایب، و «بوذرجمهر» است، در آخر سخن از سه تن گماشته انوشروان میراند، و صلاحیت هریک را بنا بر اصلاحات انوشروان بیان میکند؛ آن سه رتبه عالیمنصب «دبیر» و «... ذار» («کلیدار» یا «و کلیدار»)[۲۳] و «نایب» بوده است.
به عقیده ما اغتشاش و فساد این عبارت از این راه پیدا شده، که در موقع ذکر عنوان سه تن مزبور، یعنی «دبیر» و «وزرگمهر» و «نایب» نویسنده کتاب لفظ «ورزگمهر» را، که در فارسی کنونی «بزرجمهر» نویسند، یکبار دیگر داخل این جمله، بغلط جایگزین لفظ دیگری، کرده است. ما گمان میکنیم، که بجای «دبیر بزرجمهر» باید «دبیر بزرگ» گذاشت و این «دبیر بزرگ» همان است، که او را «دبیران مهشت» و «ایران دبیربذ» هم میگفتهاند. بنابراین جمله مذکور پس از اصلاح چنین میشود: دبیر بزرگ [ نگیریذار]... و نایب. اما راجع به نایب، که جانشین وزیر بوده، در عبارت فارسنامه گوید ما این نایب را وکیل در (؟) خوانیم و پهلوی ایرانمازغر، ایرانمازغر گفتند، مقصود از «ما» معاصران مؤلف فارسنامه، یا معاصران مؤلف کتاب قدیمیتری است، که مؤلف فارسنامه این عبارت را از آنجا نقل کرده است. در کتاب یعقوبی لفظی است باین صورت «المردمارعد» و در تجارب الامم ابن مسکویه[۲۴][۲۵]«نایب بزرگ فرمذار» ایرانمازغر نوشته شده است. بنا بر شرح وظایف «نایب»، که در عبارت «فارسنامه» ذکر شده (نایب مال و معاملات نگاه داشتی) حدس میزنیم، که در پس کلیه این اشکال غلط کلمه ایران آماکار یعنی «رئیس محاسبات شاهنشاهی «پنهان باشد[۲۶].
باری بعد از اصلاحاتی، که بتفصیل ذکر کردیم، میتوانیم عبارت سابق الذکر فارسنامه را بصورت ذیل بنگاریم:
«و با همه بزرگی [معنوی] و حکمت بزرجمهر کی وزیر او بود انوشروان ترتیب وزارت او چنان کرد کی دبیر بزرگ و [نگیریذار] و نایب نزدیک کسری آمد شد توانستی کرد و ما این نایب را [در این زمان] وکیل در (؟) خوانیم و به پهلوی ایران آمارکار گفتندی و نیابت وزیر دارد و هر سه گماشته کسری انوشروان بودندی در خدمت وزیر او بزرجمهر. و وزیر بذات خود از این سه کس هیچیکی را نتوانستی گماشت و غرض انوشروان آن بود تا دبیر (بزرگ) هر نامه کی به جوانب بزرگ و اطراف نبشتی و خواندندی نکت آن در سر معلوم انوشروان میکرد[۲۷] و نگیریذار از آنچ رفتی از نیک و بد براستی مشافهه میگفتی و راه وجوه مصالح بازمینمودی و نایب (یعنی ایران آماکار) مال و معاملات نگاه داشتی و این هر سه مردمان اصیل عاقل فاضل زباندان سدید بودندی».
با وجود کوششی، که در اصلاح این عبارت فارسنامه کردیم، نمیتوانیم بگوییم، که کاملا عین اصل پهلوی، یعنی کتابی، که مأخذ فارسنامه بوده، بدست آمده است. من تردید ندارم، که در اصل پهلوی بجای وزرگمهر، وزرگ فرمذار نوشته بوده است،[۲۸] و در واقع انوشروان اختیارات وزرگ فرمذار را تخفیف داده و سه تن از عمال بزرگ دولت شخصا معین کرده که در کارهای وزرگفرمذار سهیم باشند.
آقای اشتاین در مقاله اخیر خود (موزئون،۱۹۴۰، ص ۱۳۲-۱۳۱)، در توضیح این عبارت فارسنامه، بحق چنین گوید: که این عبارت فارسنامه به هیچوجه مبین آن نیست، که خسرو انوشروان از اختیارات وزرگفرمذار به نفع سه وزیر[۲۹] دیگر کاسته باشد، بلکه از عبارت فوق چنین مستفاد میشود، که او حق انتصاب این صاحبان منصب را، که تحت نظر وزرگفرمذار بودند، به خود اختصاص داده بود، و این وزیران اختیار داشتند، گزارش کارهای خود را مستقیما بعرض شاهنشاه برسانند، ولی در مشاغلی، که آنان به عهده داشتند، تغییری رخ نداده بود.
به علاوه به عقیده اشتاین، «نایب» دارای سمتی بوده است، نظیر معاون وزیر،[۳۰] و نیز او «دبیر بزرگ» را با ایران دبیربذ (که شغل و اختیارات او ظاهرا نظیر مباشر،[۳۱] کاخ مقدس و در عین حال،[۳۲] امپراتوری سفلی بوده است) یکی نمیداند بلکه دبیر بزرگ را دارای وظایف و اختیاراتی شبیه[۳۳] میداند و اضافه میکند، که در ایران این امور در اختیار استبذ، یعنی رئیس تشریفات، نبوده است، بلکه وزرگفرمذار بر آن نظارت داشته است.
به هرحال آقای اشتاین هم اصل مطلب را تأیید میکنند، که از عبارت فارسنامه چنین برمیآید، که سیاست تضعیف مقام ورزگ فرمذار، «پس از محدود شدن اختیارات او در عهد کواذ اول، در زمان پسرش خسرو انوشیروان نیز تعقیب شده است و اینبار اختیارات او را در داخل ادارات تابعه او محدود کردهاند».
با اینهمه باید دانست، که مقام ورزگ فرمذار، بعکس تصور بارتلد،[۳۴] هرگز از میان نرفت و تا آخر دوره ساسانی باقی بود.
- ↑ Byzantinisch-neugriechische fahrbücher «Ein kapitel vom persi schen nnd vom byzantinischen Staate»
- ↑ موزئون، ج ۵۳ (۱۹۴۰)، ص ۱۳۳-۱۲۳.
- ↑ مقصود «مرزبان-شهردار» است.
- ↑ تفصیلی، که پس از این آمده است (راجع به مقام رامشگران و غیره)، برای تحقیق در موضوع مورد بحث بیفایده است.
- ↑ مقاله سالنامه فوق الذکر، ص ۵۴ و ما بعد.
- ↑ گیرگاس Guirgass، ص ۵۷، نلدکه طبری ص ۹۶، یادداشت ۳ و نیز رک به بالاتر ص ۲۹۸.
- ↑ کلمهای، که در متن پس از پاذگوسپان آمده، ظاهرا تحریف شده و درست خوانده نمیشود. گیرگاس بحدس آن را «پاذگوسپان الزوایی» خوانده است، ولی معلوم نیست درست باشد. (الزوایی استانیست در مغرب). هرتسفلد در گزارش باستان، ج ۴، ص ۵۷، یادداشت ۲، قرائت الاذرپتی el-adharpati یا الادرپایی el-adharpayi یعنی آذربایجان را پیشنهاد میکند. اشتاین تصحیح هرتسفلد را درست نمیپسندد (موزئون ص ۲۹-۱۲۸)، ولی بنظر من بیش از تصحیح گیرگاس قابل قبول است.
- ↑ اشتباه است، مهران نام خانوادگی است. از آنجا که پیرک تنها شخصی است، از صاحبان مناصب عالیه مذکور، که عنوانش در اینجا ذکر نشده، میتوان حدس زد، که ظاهرا نام خانوادگی بسیار معروف مهران جانشین عناوین غیر مفهوم او در این روایت شده است.
- ↑ طبری، ص ۸۶۱، نلدکه، ص ۶۹.
- ↑ عین عبارت اشتاین چنین است:
«Eine engere Immediatkompetenz» - ↑ شاهپور پسر وهرام، که بنا بر روایت طبری (نلدکه، ص ۱۳۹)، در آغاز سلطنت قباد اول ایران سپاهبذ بود، مانند وستهم در بعضی منابع سپاهبذ سواد نامیده شده (نهایه، برون، ص ۲۲۶). به عقیده اشتاین (موزئون، ص ۱۲۸) صاحبان عنوان «ایران سپاهبذ» یعنی در عین حال فرمانده لشکر و وزیر جنگ، وظایف درجه دومی را که در سراسر کشور به حکمرانان نظامی خود محول میکردند، در سواد خود بعهده داشتند. این امر نظایر بسیار دارد ولی ما فقط بذکر یک مثال مبادرت میورزیم، اگسارخوس exarkhos راونا Pavenna (ایالت بیزانس، که شامل تمام ایتالیا بود) فرمانده کلیه لشکرهای اکسارمات (قلمرو حکمرانی اگسارخوش) خود بود، ولی صلاحیت اقرب او فرمانفرمایی ایتالیا Pimusexercitus Italiae بوده است.
- ↑ مقاله سالنامه، ص ۵۳.
- ↑ رک به ص ۳۹۴ این ترجمه.
- ↑ ایضا ص ۱۵۷.
- ↑ پروکوپیوس، جنگ ایران،۱/۱۱/۲۵؛ مناندرس، قطعاتی از مورخان یونان ۴، ص ۲۵۷.
- ↑ تئوفیلاکتوس،۳/۲/۲.
- ↑ سالنامه فوق الذکر، ص ۶۵ و ما بعد.
- ↑ Magistes officiorum
- ↑ Theme
- ↑ موزثون، ۱۹۴۰، ص ۱۳۱-۱۳۰.
- ↑ بالاتر ص ۳۶۵ را ببینید.
- ↑ سورسخون ترجمه و چاپ ناوادیا در مجله انستیتوی شرقی کاما، ۲۹.
- ↑ آقای تاوادیا، در نامه که به من نوشته، این لفظ را نگیریذار nighiridhar دانسته است. به نظر من حدس ایشان کاملا قابل قبول است. آقای تاواریا گوید: در ازاء حرف یا، که در اصل آمده، در پازند علامت کسره مینویسند، چنانکه در فارسی هم چنین است. هر کسی از اشکال الفبای پهلوی آگاه باشد، میداند که بر فرض، که در این خط حرف یا را در کلمه مذکور ننوشته باشند، ساده ممکن بوده است آن را وکلیدار بخوانند.
- ↑ چاپ هوتسما، ج ۱، ص ۲۰۳.
- ↑ تجارب الامم، چاپ لسترانج و غیره (نشریات گیب، سری ۷)، ج ۱، ص ۵۳. آقای مجتبی مینوی مرا باین مطلب راهنمایی کرده است.
- ↑ آقای مجتبی مینوی هم مستقلا این عنوان را چنین خواندهاند (اطلاع کتبی ایشان).
- ↑ رک ص ۱۵۳ و بعد این ترجمه.
- ↑ در فارسنامه دو عبارت دیگر هست، که این فرض را تأیید میکند؛ نخست آن که در ص ۷۹، سطر ۱۶، چاپ تهران دنیای کتاب، در ضمن شرح مراتب بزرگان در حضور پادشاه (که گویا قبل از اصلاح مذکور بوده؟) گوید؛ در جمله آیین بارگاه انوشیروان آن بود کی... در پیش تخت کرسی زر بودی کی بزرجمهر بر آن نشستی و فروتر از آن کرسی موبد موبدان بودی و زیرتر از آن چند کرسی از بهر مرزبان و بزرگان، چون در اینجا سخن از کرسیهای صاحبان عناوین و مقامات درجه اول است، ذکر نام شخصی آنها مهم نبوده و موردی نداشته، و بهمین دلیل هم ذکر نشده است. پس در مورد نام بزرجمهر هم، که دارای شخصیتی تاریخی نمیباشد، باید گفت، که بغلط جای بزرجفرمادار یا بزرگفرمای (وزرگفرمذار) را گرفته است. اما عبارت دوم فارسنامه ص ۳۹، سطر ۲۱، چاپ تهران صحیحتر است. در ضمن شرح سلطنت ویشتاسب شاه، حامی زردشت، اصل و مبدأ تقسیمات اجتماعی آخر عهد ساسانیان را باین دوره پرافتخار قدیم نسبت داده و گوید. وزیر را بزرگفرمای خواندندی و وزیر را نایبی معتمد بودی کسی به هر سخنی و مهمی او را نزدیک ملک فرستادی و این نایب را ایرانمازغر (نسخهبدل، ایرانمازغر) خواندندی».
- ↑ بگمان من وزرایی، که در فهرست مسعودی ذکر شده، همین سه تن هستند.
- ↑ Sous-Secretaire d, Etat
- ↑ questevr
- ↑ Primicerius notariorum
- ↑ Epistolarum Magister memoriae
- ↑ مجله آسورشناسی Zeitschrift fur Assyriologie، ج ۲۶، ص ۲۵۹ و بعد.