دیوان حافظ/سالها دل طلب جام‌جم از ما میکرد

۱۴۲  سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وانچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد  ۱۰۲
  گوهری کز صدف کون و مکان بیرونست طلب از گم‌شدگان لب دریا میکرد  
  مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کو بتأیید نظر حلّ معمّا میکرد  
  دیدمش خرّم و خندان قدح باده بدست واندران آینه صد گونه تماشا میکرد[۱]  
  گفتم این جام جهان بین بتو کی داد حکیم گفت آنروز که این گنبد مینا میکرد  
  بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد  
  این همه شعبدهٔ خویش[۲] که میکرد اینجا سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد  
  گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد  
  فیض روح‌القدس ار باز مدد فرماید دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد  
  گفتمش سلسلهٔ زلف بتان از پی چیست  
  گفت حافظ گلهٔ از دل شیدا میکرد  


  1. در حاشیهٔ خ بخطّ الحاقی و نیز در غالب نسخ جدیده بیت ذیل را اینجا اضافه دارند: آنکه چون غنچه دلش راز حقیقت بنهفت ورق خاطر از آن نسخه محشّا میکرد، ولی در اصل خ و در ق و س و سایر نسخ قدیمه از بیت مزبور اثری نیست
  2. چنین است در خ (?)، سایر نسخ: عقل،