دیوان حافظ/ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
۳۷۸ | ما نگوئیم بد و میل بناحق نکنیم | جامهٔ کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم | ۳۵۰ | |||
عیب درویش و توانگر بکم و بیش بَدست | کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم | |||||
رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم | سرّ حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم | |||||
شاه اگر جرعهٔ رندان نه بحرمت نوشد | التفاتش بمی صاف مروّق نکنیم | |||||
خوش برانیم جهان در نظر راهروان | فکر اسب سیه و زین مغرّق[۱] نکنیم | |||||
آسمان کشتی ارباب هنر میشکند | تکیه آن به که برین بحر معلّق نکنیم | |||||
گر بدی گفت حسودی و رفیقی رنجید | گو تو خوش باش که ما گوش باحمق نکنیم | |||||
حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم برو | ||||||
ور بحق گفت جدل با سخن حق نکنیم |
- ↑ لجامٌ مُغَرّق بالفضّة کمعظّم لگام بسیم آراسته (منتهی الأرب)