کلیات سعدی/غزلیات/روندگان مقیم از بلا بپرهیزند

۲۳۳– ط

  روندگان مقیم[۱] از بلا نپرهیزند[۲][۳] گرفتگان ارادت بجور نگریزند  
  امیدواران دست طلب ز دامن دوست اگر فروگسلانند در که آویزند؟  
  مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست که اهل معرفت از تو نظر بپرهیزند  
  نشان من بسر کوی میفروشان ده من از کجا و کسانی که اهل پرهیزند؟[۴]  
  بگیر جامهٔ صوفی[۵] بیار جام شراب که نیکنامی و مستی بهم نیامیزند  
  رضای دوست بدست آر و دیگران بگذار هزار فتنه چه غم باشد ار برانگیزند؟  
  مرا که با تو که[۶] مقصودی آشتی افتاد رواست گر همه عالم بجنگ برخیزند  
  بخون بهای منت کس مطالبت نکند[۷] حلال باشد خونی که دوستان ریزند  
  طریق ما سَرِ عجزست[۸] و آستان رضا که از تو صبر نباشد که با تو بستیزند  


  1. طریق.
  2. در بعضی از نسخ: نه شرط عشق بود کز بلا بپرهیزند.
  3. شکل غلط قبلی: ... از بلا بپرهیزند
  4. این بیت تنها در یک نسخهٔ معتبرست بجای بیت پیش از آن، و ما هر دو را در متن آوردیم.
  5. سعدی.
  6. مرا که با چو تو.
  7. اگر هلاکت ما را بتیغ فرقت تست
  8. بساط سعدی عجزست، سَرِ ارادت سعدی.