کلیات سعدی/غزلیات/چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
< کلیات سعدی | غزلیات
۶۸– ط
چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست | طعم دهانت از شکر ناب خوشترست | |||||
زنهار از آن تبسم شیرین که میکنی | کز خندهٔ شکوفهٔ سیراب خوشترست | |||||
شمعی بپیش روی تو گفتم که بر کنم | حاجت بشمع نیست که مهتاب خوشترست | |||||
دوش آرزوی خواب خوشم بود یکزمان | امشب نظر بروی تو از خواب خوشترست | |||||
در خوابگاه عاشق سر بر کنار دوست | کیمخت خارپشت ز سنجاب خوشترست | |||||
زانسوی بحر آتش اگر خوانیم بلطف | رفتن بروی آتشم از آب خوشترست[۱] | |||||
زآب روان و سبزه و صحرا و لالهزار | با من مگو که چشم در احباب خوشترست | |||||
زهرم مده بدست رقیبان تند[۲]خوی | از دست خود بده که ز جلاب خوشترست | |||||
سعدی دگر بگوشهٔ وحدت نمیرود | خلوت خوشست و صحبت اصحاب خوشترست | |||||
هر باب ازین کتاب نگارین که برکنی | همچون بهشت گوئی از آن باب خوشترست |