کلیات سعدی/غزلیات/چون من به نفس خویشتن این کار می‌کنم

۴۲۱ – خ

  چون من بنفس خویشتن اینکار میکنم بر فعل دیگران بچه انکار میکنم؟  
  بلبل سماع بر گل بستان همی کند من بر گل شقایق رخسار میکنم  
  هر جا که سرو قامتی و موی دلبریست خود را بدان کمند گرفتار میکنم  
  گر تیغ برکشند عزیزان بخون من من همچنان تامّل دیدار میکنم  
  هیچم نماند در همه عالم باتفاق الّا سری که در قدم یار میکنم  
  آنها که خوانده‌ام همه از یاد من برفت الّا حدیث دوست که تکرار میکنم  
  چون دست قدرتم بتمنا نمیرسد صبر از مراد نفس بناچار میکنم  
  همسایه گو گواهی مستی و عاشقی بر من مده که خویشتن اقرار میکنم  
  من بعد ازین نه زهد فروشم نه معرفت کان در ضمیر نیست که اظهار میکنم  
  جانست و از محبت جانان دریغ نیست اینم که دست میدهد ایثار میکنم  
  زنّار اگر ببندی سعدی هزار بار به زانکه خرقه بر سر زنّار میکنم