شاهنامه (تصحیح ترنر ماکان)/گفتار اندر آفرینش آفتاب
گفتار اندز آفرینش آفتاب
روان اندرو گوهرِ دل فروز | کزو روشنائی گرفتست روز | |||||
که هر بامدادی چو زرّین سپر | ز مشرق برآرد فروزنده سر | |||||
زمین پوشد از نور پیراهنا | شود تیره گیتی بدو روشنا | |||||
چو از مشرق او سوی خاور کشد | ز مشرق شب تیره سر برکشد | |||||
نکیرند مر یک دگر را گذر | نباشد ازین یکروش راستتر | |||||
ایا آنکه تو آفتابی همی | چه بودت که بر من نتابی همی |