کلیات سعدی/غزلیات/تجدید نظر
< کلیات سعدی | غزلیات
تجدید نظر
بعد از اتمام چاپ غزلیات و آخرین مقابله با نسخهها مواردی بنظر رسید که لازم بود علیالرسم نسخه بدل آن لااقل در ذیل صفحات یاد شود.
اکنون برای رفع این نقیصه آن وجوه را یاد میکنیم که در چاپهای بعد در متن یا در ذیل صفحات قرار گیرد.
- غزل ۳۸ بیت ۱: چه دلها بردی ایساقی بساق شهوت انگیزت
- « ۴۲ « ۳: که هشیاران نیاویزند با مست[۱]
- « ۶۹ « ۵: آواز چنگ مطرب خوشگوی گو مباش
- « ۹۷ « ۳: یا خانه جای رخت بود یا مجال دوست
- « ۱۰۶ « ۷: سعدی چراغ مینفروزد شب فراق
- « ۱۸۹ « ۱: یا دل از پنجهٔ عشق تو بمن وانرسد
- « ۲۱۱ « ۵: چشمم درو بماند و زیادش مقام شد
- « ۲۱۴ « ۲: زین غنچه که از طرف سمنزار برآمد
- « ۲۲۲ « ۶: ور ندهد جور روزگار نماند
- « ۲۳۸ « ۸: سعدی چو شد هندوی تو هل تا پرستد روی تو[۲]
- « ۲۴۶ « ۲: شهری اندر طلبت سوختهٔ آتش عشق
- غزل ۲۵۳ بیت ۲: دگر چه چاره چو با زورمند برنایند
- « ۲۵۶ « ۳: لیکن از نالهٔ مرغان بچمن غوغا بود
- « ۲۶۴ « ۱۱: ماه رخسار نپوشی تو بت یغمائی
- « ۲۸۶ « ۹: گر فراقم بکشد جان بوصالت ندهم
- « ۲۹۳ « ۳: گلبنست آن یا تن نازک میانش یا حریر
- « ۳۰۸ « ۶: بیتو در جنت نیاشامم شراب سلسبیل
با تو در دوزخ بسازم با هوای زمهریر
- « ۲۲۳ « ۱: هر که نازک بود تن یارش[۳]
- « ۳۴۱ « ۸: تو سر بصحبت سعدی در آوری هیهات
ازین خیال که من کردهام مصور خویش
- « ۳۵۳ « ۵: گناه اول حوا را بود و آدم
- « ۳۵۷ « ۱: حکایت از لب شیرین دهان شیراندام
- « ۳۶۱ « ۷: گر نکند التفات یا بکند احترام
- « ۳۶۸ « ۶: میخواستمت پیشکشی در خور خدمت
- « ۳۷۴ « ۳: چون شبنم اوفتاده بدم پیش از آفتاب
- « ۳۸۵ « ۱۰: میان ما و تو جز پیرهن نخواهد ماند
- « ۳۹۳ « ۱: گر برخسار چو ماهت صنما مینگرم[۴]
- « ۴۰۲ « ۲: که من آن پایه ندارم که بمقدار تو باشم
- « ۴۰۵ « ۶: که دیده خواب نبردست از انتظار تو دوشم
- « ۴۰۹ « ۲: پیرهن میبدرم در بدن از غایت شوق
- غزل ۴۳۱ بیت ۸: سنگ باشد که دلش تازه نگردد بنسیم
- « ۴۶۱ « ۹: گله با یار مهربان گفتن
- « ۴۶۶ « ۵: دوش دیدم که سر زلف تو در دست مراست
- « ۴۷۶ « ۵: باد گلها را پریشان کرده هنگام سحر
- « ۵۱۵ « ۵: تو بدمگوی و گر نیز خاطرت باشد
- « ۵۳۴ « ۱: رفتی و خلاف دوستان کردی
- « ۵۷۸ « ۱۰: من از فراق تو بیچاره سیل میریزم
- « ۵۷۸ « آخر: نه همچو صاحبدیوان مکن که سعدی را
- « ۶۰۲ « «: از سخت بازوان بضرورت فروتنی
- « ۶۱۵ « ۴: که باز مینتوان دید (در تو) نظرهٔ ثانی
- « ۶۱۵ « ۱۰: تو میروی بسلامش سلام من برسانی
- ص ۳۶۴ « ۱۰: گویندم ازو نظر بپرهیز
پرهیز ندانم از قضا من[۵]
- « ۳۶۴ « ۱۸: خلقی متعسفند و من هم
- « ۳۶۷ « ۱۱: اندیشهٔ توبه کرده بودم
عشق آمد و گفت زرق مفروش