کلیات سعدی/غزلیات/ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
< کلیات سعدی | غزلیات
۳۶۱– ط
ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام | ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام | |||||
سرو درآید ز پای گر تو بجنبی ز جای | ماه بیفتد بزیر گر تو برآئی ببام | |||||
تا دل از آن تو شد دیده فرودوختم | هر چه پسند[۱] شماست بر همه عالم حرام | |||||
گوش دلم بر درست تا چه بیاید خبر؟ | چشم امیدم براه تا که بیارد پیام؟ | |||||
دعوت بی شمع را هیچ نباشد فروغ | مجلس بیدوست را هیچ نباشد نظام | |||||
در همه عمرم شبی بیخبر از در درآی | تا شب درویش را صبح برآید بشام[۲] | |||||
بار غمت میکشم وز همه عالم خوشم | گر نکند التفات یا نکند احترام[۳] | |||||
رای خداوند راست حاکم و فرمانرواست | گر بکشد بندهایم ور بنوازد غلام | |||||
ای که ملامت کنی عارف دیوانه را | شاهد ما حاضرست گر تو ندانی کدام | |||||
گو بسلام من آی با همه تندی و جور | وز من بیدل ستان جان بجواب سلام | |||||
سعدی اگر طالبی راه رو و رنج بر | یا برسد جان بحلق یا برسد دل بکام |
- ↑ از آن.
- ↑ ز شام.
- ↑ تجدیدنظر: گر نکند التفات یا بکند احترام