کلیات سعدی/غزلیات/پروانه نمیشکیبد از دور
< کلیات سعدی | غزلیات
۳۰۳– ط
پروانه نمیشکیبد از دور | ور قصد کند بسوزدش نور | |||||
هر کس بتعلقی گرفتار | صاحبنظران بعشق[۱] منظور | |||||
آنروز که روز حشر باشد | دیوان حساب و عرض منشور | |||||
ما زنده بذکر دوست باشیم | دیگر حیوان بنفخهٔ صور | |||||
یا رب که تو در بهشت باشی | تا کس نکند نگاه در حور | |||||
ما مست شراب ناب عشقیم | نه تشنهٔ سلسبیل و کافور | |||||
بیمست شراره آه مشتاق | کاتش بزند حجاب مستور | |||||
من دانم و دردمند بیدار | آهنگ شب دراز دیجور | |||||
آخر ز هلاک ما چه خیزد؟ | سیمرغ چه میکند بعصفور؟ | |||||
نزدیک نمیشوی بصورت | وز دیدهٔ دل نمیشوی دور | |||||
از پیش تو راه رفتنم نیست | گردن بکمند به که مهجور | |||||
سعدی چو مرادت انگبینست | واجب بود احتمال زنبور |
- ↑ بروی.