محتشم کاشانی (قصاید)
- نفیر مرغ سحر خوان چو شد بلندنوا
- ز خاک هر سر خاری که میشود پیدا
- گرت هواست که دایم درین وسیع فضا
- از بس که چهره سوده تو را بر در آفتاب
- ای نثار شام گیسویت خراج مصر و شام
- خوش آن زبان که شود چون زبان لوح و قلم
- من و دو اسبه دوانیدن کمیت قلم
- ز آهم بر عذار نازکش زلف آن چنان لرزد
- صد شکر کز شفای شهنشاه کامران
- تا بدن دستگاه جان باشد
- ملک اگر جسم و عدل جان باشد
- مژدهای اهل زمین که اقبال بر هفت آسمان
- یارب از عزالهی قرنها دارد نگاه
- ای ماه چارده ز جمال تو در حجاب
- مژدهی عالم را که دهر از امر ربالعالمین
- رایت فتح جدید گفت شه کامران
- بود به چنگ درنگ جیب مهم جهان
- به صبر یافت نهال امید نشو و نمایی
- تا نقش ناتوانی من چرخ زد بر آب
- دی قاصدی به کلبهی این ناتوان رسید
- گشت در مهد گران جنبش دهر آخر کار
- دارم از گلشن ایام درین فصل بهار
- دهندهای که به گل نکهت و به گل جان داد
- زهی محیط شکوه تو را فلک معبر
- شبی به دایتش از روزگار هجر به تر
- ای دهر پیر عیش ز سر گیر کاسمان
- چون شاه نطق دست به تیغ زبان کند
- چو از جوزا برون تازد تکاور خسرو خاور
- سهی بالای بزم آرای مه سیمای مهرآسا
- مرا غمی است ز بیداد چرخ بیبنیاد
- چو گل ز صد طرفم چاک در گریبانست
- اقبال بین که از پی طی ره وصال
- آن که درد همه کس رابه تو فرمود علاج
- آیت اقبال شد رایت سلطان حسن
- باز نوبت زن دی بر افق کاخ فلک
- ز پرگار فلک نقشی به روی کار میآید
- باز شد چشم جهان ای بخت خواب آلودهان
- تا هست جهان به کام خان باد
- بده داد طرب چون شد بلند از لطف ربانی
- به ساحل خواهد افتادن دگر بار
- چرخ را باز مه روی تو حیران دارد
- سدهی آصفیش بود سلیمان به سجود
- همایون باد شغل آصفی بر آصف عادل
- بر آصف سخی دل به اذل بود سه عید
- اگر چه مادر ایام خوش نتیجه فتاد
- ناگهان بر گرد بخت ملک سر از مهد خواب
- داد کوشش اندر عزت مور ذلیل
- باد در عیش مدام از بهجت عید صیام
- روزه رفت و آمد از نزدیک مخدوم الانام
- دمید صبحی و از پرتو دمیدن آن
- به شاه شه نشان تا باشد ارزانی جهانبانی
- بیماری به پای حضورم شکسته خار
- بر اشراف این عید و آن کامکاری
- از آنم شکوه است از طول ایام پریشانی
- رفتی به حرب باد رفیقت درین سفر
- سرورا ادعیهات تا برسانم به نصاب
- کاشان که مصر روی زمین است در جهان
- درین ضعف آن قدر دارم ز بیماری گر انباری
- ز تاب مشگل اگر نگسلد رگ جانم
- شد عراق آباد روزی کز خراسان شد روان
- سرای دهر که در تحت این نه ایوان است
- زمانه را دگر آبی به روی کار آمد
- در وثاق خاص خود گرد یساق افشاند باز
- بیا ای رسول از در مهربانی
- ایا صبا برسان تحفهی درود و سلام
- دوستان مژده که از موهبت سبحانی
- چو دی نسیم سحر خورد بر مشام جهان
- جهان جهان دگر شد چو گشت زینت یاب
- داده فزون از فلک زیب زمان و زمین
- به عنوان عیادت ساخت مقدار مرا افزون
- بر دوش حاملان فلک باد پایدار
- وقت کم بختی که مرغ دولتم میریخت پر
- ای به فر ذات بیهمتا دو عالم را مقر
- در نسبت است خسرو شاهان نامدار
- باد مسعود و همایون خلعت شاه جهان
- دوش ز ره قاصدی خرم و خندان رسید
- شب دوش از فغانم آن چنان عالم به جان آمد
- رسید باز به گوش زمان نوید امان
- شکر خدا که پایهی دولت ز آسمان
- ای جهان را به دولت تو نظام
- به که درین گفته معجز بیان