انوری (قصاید)
- صبا به سبزه بیاراست دار دنیی را
- ای داده به دست هجر ما را
- ای قاعدهی تازه ز دست تو کرم را
- زان پس که قضا شکل دگر کرد جهان را
- باز این چه جوانی و جمالست جهان را
- نصر فزاینده باد ناصر دین را
- سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا
- سپهر رفعت و کوه وقار و بحر سخا
- ای از کمال حسن تو جزوی در آفتاب
- ای از رخت فکنده سپر ماه و آفتاب
- ای جهان عدل را انصاف تو مالک رقاب
- اینکه می بینم به بیداریست یارب یا به خواب
- چون وقت صبح چشم جهان سیر شد ز خواب
- گشت از دل من قرار غایب
- آخر ای خاک خراسان داد یزدانت نجات
- ای زمان شهریاری روزگارت
- اگر محول حال جهانیان نه قضاست
- شهر پرفتنه و پر مشغله و پر غوغاست
- روز می خوردن و شادی و نشاط و طربست
- صدری که ازو دولت و دین جفت ثباتست
- شاها زمانه بندهی درگاه جاه تست
- گرچرخ را در این حرکت هیچ مقصدست
- عرصهی مملکت غور چه نامحدودست
- زمانهی گذران بس حقیر و مختصرست
- منصب از منصبت رفیعترست
- منت از کردگار دادگرست
- می بیاور که جشن دستورست
- یارب این بارگاه دستورست
- ای ملک بهین رکن ترا کلک وزیرست
- تیر ستم فلک خدنگست
- اگر در حیز گیتی کمالست
- هرچه زاب و آتش و خاک و هوای عالمست
- روز عیش و طرب و بستانست
- ای ترک می بیار که عیدست و بهمنست
- ملک مصونست و حصن ملک حصین است
- بازآمد آنکه دولت و دین در پناه اوست
- نوش لب لعل تو قیمت شکر شکست
- ملک هم بر ملک قرار گرفت
- ملک اکنون شرف و مرتبه و نام گرفت
- ملک یوسف ای حاتم طی غلامت
- آفرین بر حضرت دستور و بر دستور باد
- این همایون مقصد دنیا و دین معمور باد
- ایام زیر رایت رای امیر باد
- خسروا روزت همه نوروز باد
- صاحبا عید بر تو خرم باد
- هزار سال زیادت بقای خاتون باد
- خدایگانا سال نوت همایون باد
- صاحبا جنبشت همایون باد
- ملکا مملکت به کام تو باد
- خسروا بخت همنشین تو باد
- ای عید دین و دولت عیدت خجسته باد
- اکنون که ماه روزه به نقصان در اوفتاد
- طغرل تگین به تیغ جهان را نظام داد
- عید بر بدر دین مبارک باد
- باغ سرمایهی دگر دارد
- ای به شاهی ز همه شاهان فرد
- ای نمودار سپهر لاجورد
- تا ملک جهان را مدار باشد
- گر دل و دست بحر و کان باشد
- ای خداوندی که هرکه از طاعتت سربرکشد
- خیزید که هنگام صبوح دگر آمد
- خدای جل جلاله ز من چنین داند
- در دین چو اعتصام به حبل متین کنند
- خراب کرد به یکبار بخل کشور جود
- هرکرا در دور گردون ذکر مقصد میرود
- طبعم به عرضه کردن دریا و کان رسید
- دی چون بشکست شهنشاه فلک نوبت بار
- دوش از درم درآمد سرمست و بیقرار
- باد شبگیری نسیم آورد باز از جویبار
- هندویی کز مژگان کرد مرا لاله قطار
- حبل متین ملک دو تا کرد روزگار
- ای در نبرد حیدر کرار روزگار
- ای در هنر مقدم اعیان روزگار
- دی بامداد عید که بر صدر روزگار
- ای به خوبی و خرمی چو بهار
- شب و شمع و شکر و بوی گل و باد بهار
- آب چشمم گشت پر خون زاتش هجران یار
- دوش در هجر آن بت عیار
- شبی گذاشتهام دوش در غم دلبر
- ای به رفعت ز آسمان برتر
- به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر
- مست شبانه بودم افتاده بیخبر
- نماز شام چو کردم بسیج راه سفر
- خوشا نواحی بغداد جای فضل و هنر
- چو از دوران این نیلی دوایر
- چو زیر مرکز چرخ مدور
- زهی دست وزارت از تو معمور
- رییس مشرق و مغرب ضیاء الدین منصور
- ای ز رای تو ملک و دین معمور
- ای بهمت برتر از چرخ اثیر
- ای بهمت ورای چرخ اثیر
- ابشروا یا اهل نیشابور اذا جاء البشیر
- زهی ز بارگه ملک تو سفیر سفیر
- ای به نسبت با تو هرچه اندر ضمیر آمد حقیر
- بر من آمد خورشید نیکوان شبگیر
- به فال نیک درآمد به شهر موکب میر
- موکب عالی دستور جهان آمد باز
- زندگانی ولی نعمت من باد دراز
- ای بر اعدا و اولیا پیروز
- چون مراد خویش را با ملک ری کردم قیاس
- زهی دست تو بر سر آفرینش
- ای شادی جان آفرینش
- ای نهان گشته در بزرگی خویش
- دوش سرمست آمدم به وثاق
- مقدری نه به آلت به قدرت مطلق
- ای گشته نوک کلک تو صورتنگار ملک
- ای سپاهت را ظفر لشکرکش و نصرت یزک
- حبذا کارنامهی ارتنگ
- به نیک طالع و فرخنده روز و فرخ فال
- ای ترا کرده خداوند خدای متعال
- خدای خواست که گیرد زمانه جاه و جلال
- ای به هستی داده گیتی را کمال
- مرحبا موکب خاتون اجل
- ای کرده درد عشق تو اشکم به خون بدل
- جرم خورشید چو از حوت درآید به حمل
- سایه افکند مه روزه و روز تحویل
- متمن اسعد بن اسماعیل
- جرم خورشید دوش چون گه شام
- شرف گوهر اولاد نظام
- ای گرفته عالم از عدلت نظام
- مملکت را به کلک داد نظام
- دوش سلطان چرخ آینه فام
- ای به استحقاق شاه شرق را قایم مقام
- مرحبا نو شدن و آمدن عید صیام
- تا آمد از عدم به وجود اصل پیکرم
- مبارک باد و میمون باد و خرم
- ای زرین نعل آهنین سم
- ای خنجر مظفر تو پشت ملک عالم
- ای رایت رفیعت بنیاد نظم عالم
- ای کلک تو پشت ملک عالم
- ای فخر همه نژاد آدم
- ای بارگاه صاحب عادل خود این منم
- من که این صفهی همایونم
- آفرین باد بر چو تو مخدوم
- اختیار ملوک هفت اقلیم
- به حکم دعوی زیج و گواهی تقویم
- نماز شام چو خورشید گنبد گردان
- سه ماهه فراقت بر اهل خراسان
- چون شمع روز روشن از ایوان آسمان
- ای ز کلک توراست کار جهان
- ای به نیک اختر شده هم سلف سلطان جهان
- چو شاه زنگ برآورد لشکر از ممکن
- درآمد موکب عید همایون
- کو آصف جم گو بیا ببین
- آیت مجد آیتی است مبین
- ای جهان را جمال و جاه تو زین
- و علیک السلام فخر الدین
- افتخار زمان و فخر زمین
- ای جهان را ایمنی از دولت طغرلتکین
- ای جهان خاتم جانبخش ترا زیر نگین
- از در شاهی در طغرل تکین
- صاحب روزگار و صدر زمین
- ای باد خاک مرکب گردون شتاب تو
- ای فخر کرده دین خدای از مکان تو
- ای شمس دین و شمس فلک آسمان تو
- سپاس ایزد کاندر ضمان دولت و جاه
- آمد به سلامت بر من ترک من از راه
- شاها صبوح فتح و ظفر کن شراب خواه
- ای ممالک را مبارک پادشاه
- ای به گوهر تا به آدم پادشاه
- کمال کل ممالک جمال حضرت شاه
- جلال صدر وزارت جمال حضرت شاه
- حبذا بخت مساعد که سوی حضرت شاه
- از محاق قضا برون شد ماه
- خاص سلطان علاء دین اله
- ای سراپردهی سپید و سیاه
- ای نهال مملکت از عدل تو بر یافته
- ای ز یزدان تا ابد ملک سلیمان یافته
- ای همای همتت سر بر سپهر افراخته
- ای جهان را عدل تو آراسته
- ای تیغ تو ملک عجم گرفته
- زهی ز عدل تو خلق خدای آسوده
- ای رایت دولت ز تو بر چرخ رسیده
- ویحک ای صورت منصوریه باغی و سرای
- آخر ای قوم نه از بهر من از بهر خدای
- جشن عید اندرین همایون جای
- ای قبلهی کوی خاکی و آبی
- ای برادر بشنوی رمزی ز شعر و شاعری
- زهی کلک تو اندر چشم دولت کحل بیداری
- ای چو عقل اول از آلایش نقصان بری
- حکم یزدان اقتضا آن کرده بودست از سری
- حبذا بزمی کزو هردم دگرگون زیوری
- ای ترا گشته مسخر حشم دیو و پری
- ای مسلمانان فغان از دور چرخ چنبری
- ای ز تیغ تو در سرافرازی
- ای رفته به فرخی و فیروزی
- یافت احوال جهان رونق جاویدانی
- دلم ای دوست تو داری دانی
- اختیار سکندر ثانی
- دو عیدست ما را ز روی دو معنی
- ای عاقلهی چرخ به نام تو مباهی
- ای برده ز شاهان سبق شاهی
- ای بر سر کتاب ترا منصب شاهی
- زهی بگرفته از مه تا به ماهی
- با خاک در تو آشنایی
- خرد را دوش میگفتم که ای اکسیر دانایی
- ای ملک ترا عرصهی عالم سرکویی
- ای به درگاه تو بر قصهرسان صاحب ری